داستان زندگی پهلوانی است که به خوش نامی و لوطیگری و
دینداری شهره است .او شبی، طبق معمول هر شب، پس از خارج شدن از زورخانه، به سقاخانه رفته،
با زن زیبایی روبهرو میگردد و سخت شیفتهاش میشود .به تدریج این عشق، سبب میگردد که پهلوان
زهد و لوطیگری را کنار بگذارد و …نویسنده درباره این داستان میگوید” :رمان گذرگاه لوطی صالح، نقبی است
از زندگی ماشینی امروز به دنیای لوطیها و عیارانی که از سر اجبار و نه اختیار، در زمانه ما از گردونه هستی
خارج شدند و آن گاه از دروازههای تاریخ گذشتند و به افسانهها پیوستند .کتاب گذر لوطی صالح، از یک سو به
کالبد شکافی شیوه زندگی طبقهای از اجتماع میپردازد که در گذشتهای نه چندان دور، حضوری فعال و فیزیکی
در جامعه شهری داشتهاند و از سوی دیگر زوال تدریجی این طبقه و خروج آرام و بی سر و صدای آنها را
که در برگیرنده سلک و سلوک لوطیها، عیاران و جوانمردان در عهد قجر و اوایل دوران پهلوی بودند، آشکار میسازد “.