0
0

ادبیات مزدیسنا

زرتشت
قیمت : 6,250,000 تومان
کد محصول: product_1174
مجموعه : مجموعه آوات کتاب کتب ادیان و مذاهب کتب تاریخی زرتشتی وزن: 2250 g

مشخصات محصول انتخابی شما

معرفی اجمالی محصول

ادبیات مزدیسنا
مَزدَیَسنا (یامزداپرستی) که به آن دین زرتشت و دین بهی هم می‌گویند، دینی دوگانه‌گرا و یکی از از قدیمی‌ترین ادیان جهان است که از آموزه‌های رهبر دینی ایرانی، زرتشت اسپیتمان، سرچشمه می‌گیرد.در جهان‌بینی مزدایی، جهان صحنه برخورد میان خیر و شر است و در فرجام کار، نیکی بر بدی پیروز خواهد شد. با وجود اینکه مزدیسنا یک دین ثنوی است، المان‌هایی از یک‌ازچندپرستی، یکتاپرستی/یگانه‌انگاری و چندخدایی را در دل خود دارد. بسیاری از ویژگی‌های مزداپرستی مانند باور به ظهور منجی، آزادی اراده، حساب‌رسی پس از مرگ و همچنین بهشت و دوزخ بر ادیان و مکاتب فلسفی دیگر، نظیر مسیحیت، یهودیت، اسلام، گنوسیسم، فلسفه یونانی، بهائیت و آیین بودایی تأثیر گذاشته‌اند.اهورامزدا، ایزد ازلی و نیک‌خواه، ایزد برتر و خالق نیکی‌های جهان از دید مزداپرستان است.
ریشه‌های مزدیسنا به هزاره دوم پیش از میلاد بازمی‌گردد. این دین به همراه ادیان مرتبط با آن یا شاخه‌های دیگرش، نظیر مهرپرستی و آیین زروانی، برای بیش از هزار سال، از حدود ۶۰۰ پیش از میلاد تا ۶۵۰ پس از میلاد، دین رسمی شاهنشاهی‌های باستانی ایرانی بوده‌است؛[۱۰] تا اینکه در نهایت با ورود مسلمانان به ایران جایگاه خود را از دست داد. از آن پس قوانین تبعیض آمیزی علیه زرتشتیان وضع شد و آنان مورد آزار و اذیت توسط مسلمانان قرار گرفتند. برآوردهای اخیر نشان می‌دهد که حدود ۱۱۰ تا ۱۲۰ هزار زرتشتی در سراسر جهان وجود دارد که بیشتر آن‌ها در هند، ایران و کردستان عراق زندگی می‌کنند.

اوستا مهم‌ترین کتاب دینی زرتشتیان است. این کتاب گاتاها، سروده‌های زرتشت که به شرح جوانب مختلف دین بهی می‌پردازد را نیز شامل می‌شود. زرتشت خدایان ایرانی را به دو گروه اهوراهاو دیوهاتقسیم کرد که دیوها شایسته پرستش نیستند. اهورامزدا (اهورای خردمند) بزرگترین اهوراست؛ او خالق معظم است و به یاری اشه، جهان را پایدار نگاه می‌دارد. انسان‌ها این اختیار را دارند که برای همراهی کردن یا نکردن اهورامزدا، تصمیم بگیرند زیرا مزداپرستی مسئولیت تصمیم‌های انسان را به خود او واگذار کرده‌است. هیچ نیرویی به نیرومندی اهورامزدا وجود ندارد، با این حال انگره‌مَینیو (روان مخرب) که از اکومن پدید آمده دشمن اصلی دین به‌شمار می‌رود و در برابر سپنتا مینیو (روان نیک) قرار دارد.در نوشته‌های پهلوی از انگره‌مینیو با نام اهریمن نام برده شده‌است و او دشمن خود اهورامزداست.

اشه (راستی، نظم جهانی) نیروی زندگی است، از اهورامزدا سرچشمه می‌گیردو در برابر دروج (دروغ، پلیدی) قرار دارد.اهورامزدا نیکی مطلق است و هیچ چیز شریری در وی وجود ندارد؛ او به یاری امشاسپندان و دیگر ایزدان – که همه آن‌ها اهورامزدا را می‌پرستند و اهورامزدا نیز در اوستا آن‌ها را شایسته پرستش می‌خواند[۲۰][۲۱] – بر گیتیگ (گیتی – جهان مادی و دیدنی) و مینوگ (مینو – جهان معنوی و نادیدنی) نظارت می‌کند.[۲۲]

در دین زرتشت، هدف زندگی اشَاوان (اشه‌مند) شدن است؛ مزداپرستان وظیفه دارند که شادی را در جهان گسترش دهند، زیرا شادی به نیروهای نیک در نبرد با نیروهای شریر یاری می‌رساند. هسته اصلی مزدیسنا را به می‌توان در مسائلی چون هومَتهَ، هوختهَ، هورَشتهَ (پندار نیک، گفتار نیک، کردار نیک)،[۲۳] یاری نیازمندان که راهی برای نشان دادن پایبندی به اشه و گسترش شادی در جهان است،[۲۴] برابری معنوی زنان و مردان و برابر جنسیتی در وظایف[۲۵] و نیک بودن بدون چشم‌داشت به پاداش خلاصه کرد.زرتشتی‌گریِ امروزی، یک دین یکپارچه نیست و مزداپرستان امروزه به دو گروه عمده اصلاح‌گرایان و سنت‌گرایان تقسیم می‌شوند؛ همچنین جنبش‌های دیگری نیز درحال
نامآتشکده باکو مربوط به دوره‌ای که ساکنان آن زرتشتی بوده‌اند.واژهٔ مزدیسنا کلمه‌ای اوستایی است که از دو جزء مَزدَ و یَسنا پدید آمده‌است. مَزدَ (اهورامزدا) معنی خدای دانا یا سرور می‌دهد و یسنا (یسنه) نیز به معنی «پرستی» است و در مجموع معنی مزداپرستی می‌گیرد. این واژه به همراهٔ عربی به گونه «مزدیسنی» هم نوشته شده‌است. در پهلوی کتابی دین زرتشت را «مزدیسن دین» و «دین مدیسنان» نام نهاده‌اند که از نام اوستایی مَزدَیَسنه دَئنا آمده‌است. پیروان این کیش را «مَزدَیَسَن» می‌نامند که شکل جمع آن «مَزدَیَسنان» است. در واژهٔ مَزدَیَسَن، «مَزدَ» به معنی مَزدا و «یَسَن» به معنای «پرست» می‌باشد. در برابر پرستش مزدا، پرستش دیوان در گذشته به آیین و مرسوم بوده که متون زرتشتی، اینان را دیویسنان و کیششان را دیویسنا ثبت کرده‌اند. در پهلوی کتابی نام‌های دیگری مثل وه‌دین (به‌دین) و دین‌وه (دین‌به) به معنی «دین خوب» هم به کار رفته‌است. در نتیجه پیروان این دین را در زمان ساسانیان و اوایل دوره اسلامی «وه‌دینان» خطاب می‌کردند. این کلمه به شکل «به‌دینان» هنوز هم در میان زرتشتیان ایران و هند به کار می‌رود. نام‌های دیگری برای این دین وجود دارد که مصطلح‌ترین آن در ایران دین زرتشتی است.[۲۹][۳۰][۳۱][۳۲]

نویسندگان مسلمان قرون وسطی در فارسی و عربی همه زرتشتیان را مجوس یا المجوس خطاب کرده‌اند. ریشه این اسم به کلمه مغ که برای اشاره به روحانیون زرتشتی به کار می‌رفت برمی‌گردد. مجوس هنوز هم در ایران توسط برخی شیعیان برای تحقیر زرتشتیان به کار می‌رود. از آنجا که پرستشگاه‌های زرتشتی آتشکده (آتخشکدگ در پهلوی) نامیده می‌شوند، کلمه آتش‌پرست در زبان فارسی برای خطاب کردن توأم با تحقیر زرتشتیان وجود دارد که تا به امروز هم توسط برخی از ایرانیان مسلمان استفاده می‌شود. گبر از دیگر عناوینی است که مسلمانان متعصب برای ارجاع به زرتشتیان استفاده می‌کنند. این کلمه به معنی خالی یا عدم است و منظوری که پشت استفاده از آن نهفته‌است، عدم باور به وجود خداست.

آن دسته از مزداپرستانی که پس از حمله اعراب به ایران به هند مهاجرت کردند توسط مردم محلی «پارسی» خطاب شدند و نوادگانشان را تا به امروز بدین نام می‌خوانند. بعدها گروه دیگری از زرتشتیان برای فرار از آزار و اذیت در زمان قاجار به هند پناهنده شدند که به آن‌ها «ایرانی» می‌گویند.[۳۳]

تاریخچه

از وحدت و اجتماع معنوی مزداپرستی شرق و غرب ایران آگاهی دقیقی در دست نیست.[۳۴] مغان مردان دینی و موبدان هخامنشیان بودند. در مورد این‌که از چه زمانی دین زرتشتی در ری، پایگاه مرکزی مغان آغاز به تلاش کرد، نشانه و شواهد روشنی در دست نیست. گمان می‌رود که دیرینه‌ترین هنگام برای این رویداد هنگام بنیادگذاری شاهنشاهی هخامنشی بوده‌باشد.[۳۵]

زرتشت و آموزش مغان بر روی اندیشه‌های یونانی کارسازی پرداخت که راست و واقعی بود اما نه یونانیان و سریانیها و نه نویسندگان ارمنی، هیچ‌یک از زرتشت اوستایی و از کیش او که در گاتاهای اوستا بازگو شده‌است، آگاهی نداشتند. به احتمال زیاد مزدیسنا در آغاز یک جنبش محلی در ایران خاوری بوده‌است که هنوز مرزهای آن شناخته نشده‌است. این کیش نو با پایداری و رویارویی شدید کیش‌های رایج رو به رو شده و برای مدتی دراز نتوانست به برتری و چیرگی کامل برسد و چون گسترش یافت، دگرگون شد. کیش زرتشتی با آیین‌هایی که در پی برانداختن آن‌ها برخاسته بود، درآمیخت و مزدیسنا به گونه‌ای بسیار متفاوت به ایران باختری رسید.[۳۶]

دوران هخامنشی

در مورد زرتشتی بودن هخامنشیان در بین دانشمندان اختلاف دیدگاه وجود دارد. وضعیت مزدیسنان تا پیش از زمان شاهنشاهی اشکانی به درستی دانسته نیست و منابع از میان رفته‌اند.

موافقان مزدیسن بودن هخامنشیان

گروهی بر این باور هستند که مزدیسنا از زمان هخامنشیان و از زمان داریوش بزرگ بوده‌است و خدای خاندان هخامنشی دست کم از زمان داریوش، اهورامزدا بوده‌است. همچنین در زمان پادشاهی اردشیر یکم در پرامن سال ۴۴۱ پیش از میلاد، گاه‌شمار امپراتوری اصلاح شد و نام ماه‌های سال به نام‌های ایزدان مَزدَیَسنا نامگذاری شدند.[۳۷] می‌توان گفت مزدیسنا در زمان هخامنشیان در حال پیشرفت در میان باورهای توده مردم بوده‌است.

برخی از پژوهشگران، مانند آلبرت اومستد، ویل دورانت، یوهانس هرتل و جرج کامرون این دید سنتی را که زمان زندگی زرتشت در میان سال‌های ۶۶۰ تا ۵۸۲ پیش از میلاد بوده را پذیرفته‌اند و پدر داریوش بزرگ، ویشتاسپ را همان گشتاسپ پشتیبان زرتشت می‌پندارند.[۳۸] به باور این پژوهشگران، داریوش یک زرتشتی نو دین بوده و این دین را به عنوان دین دولتی در کشور نوپای خود رواج داده‌است؛ بنابراین نظریه زرتشت هم‌زمان با کوروش بزرگ پایه‌گذار شاهنشاهی هخامنشی می‌زیسته‌است. همچنین زرتشت شورش‌ها و رویدادهای واژگون‌گر سال ۵۲۲ پیش از میلاد را به چشم دیده‌بوده و چندی پس از آن درگذشته‌است.[۳۹]
کسانی مانند مری بویس که به تفکیک دقیق تعالیم گات‌ها (آموزه‌های خود زرتشت) با اوستای نو و حتی آیین کهن آریایی اعتقادی ندارند، هخامنشیان را به‌طور کلی پیرو زرتشت می‌دانند. اما برخی دیگر از محققان مانند ایگور دیاکونوف بر اینکه که پادشاهان هخامنشی پیرو اوستای نو بوده‌اند پافشاری می‌کنند.[۴۰]

مخالفان مَزدیسن بودن هخامنشیانآتشکده یزددیدگاه دیگر بر این باور است که با توجه به روایات مورخان یونانی و سنگ‌نبشته‌های بازمانده از زمان هخامنشیان، هم از دید باورها و عقاید و هم از نظر مراسم و آئین هخامنشیان با آیین کهن ایرانی هم‌خوانی دارد. آیینی که افزون بر پرستش اهورامزدا، ایزدان گوناگون و پرشمار و نیروهای طبیعت نیز پرستش می‌شدند. بر پایه این باور، دین هخامنشیان به باورهای ودایی بیشتر از دین زرتشتی نزدیک است.[۴۱] همچنین باور دارند که آمدن صفت مزدیسنه (مزداپرست) که در پاپیروسهای زبان آرامی زمان هخامنشیان آمده دلیلی بر زرتشتی بودن هخامنشیان نمی‌تواند باشد. چنان‌که ذکر نام اهورامزدا در سنگ نبشته‌ها نیز دلیلی برای این امر به‌شمار نمی‌رود. در سنگ‌نبشته‌های هخامنشی نه تنها به زرتشت بلکه به هیچ مطلب دیگری که بتواند این سنگ نبشته‌ها را رنگ زرتشتی دهد اشاره نشده‌است.[۴۲] از دوره پادشاهی کوروش، سرزمین‌های باختری ایران، به پیوستگی شاهنشاهی هخامنشی درآمد. در این دوره پذیرش مزدیسنا به نیایش دینی خود عمل می‌کردند. اما شاهنشاهان هخامنشی بر دین زرتشتی نبودند و هنگامی که مغان به گستراندن کیش زرتشتی برخاستند، آن را با آیین کهن ایرانی درآمیختند.[۴۳]

پس از تاخت اسکندر

این دین پس از یورش اسکندر مقدونی و کشته شدن موبدان برای زمان کوتاهی به خاموشی گرایید. چراکه در آن روزگار، بیشتر آثار دینی به شکل شفاهی و سینه به سینه انتقال می‌یافتند و روحانیان با تکرار پیوسته آن‌ها منابع را در یاد داشتند و به گونه‌ای در حکم کتاب‌های زنده این دین بودند. از این رو با کشتار آنها، بسیاری از کتاب‌های باستانی مزدیسنا از بین رفتند یا کاسته شدند. از همین رو کیش زرتشتی، اسکندر را همواره با صفت گُجَسته (به معنی نفرین شده و متضاد خجسته) یاد می‌کند. در متن پهلوی ارداویراف‌نامه گفته می‌شود که وی دستوران، داوران، هیربدان و موبدان بسیاری را کشت.[۴۴]

دوران اشکانیان

در زمان اشکانیان تلاش‌هایی برای بازآوری مزدیسنا انجام گرفت و سکه‌هایی به نام ایزدان ضرب کردند و آتشکده‌هایی ساختند. از میان آن‌ها آتش آذر برزین‌مهر در کوه ریوند خراسان از ارج زیادی برخوردار بوده‌است. در متون پهلوی آمده‌است که در دوره بلاش اشکانی اوستاهای تکه‌تکه شده پس از یورش اسکندر گردآوری و بازنویسی شدند.[۴۵] از آنجایی که سیاست مذهبی اشکانیان بر پایه اصل رواداری و سازش دینی بوده‌است و در نگاشته‌هایشان چندان گرایش به مذهب خاصی را بیان نکرده‌اند. اطلاعات امروزی از کیفیت دین در دوره یادشده چندان دقیق نیست. به دنبال همین شیوه، زمینه برای فعالیت آزادانه باورهای گوناگون مذهبی در ایران پدید آمد و مسیحیان و گنوسیان و مهرپرستان آزادانه به آوازه‌گری و نمایاندن دین خود می‌پرداختند.[۴۶]

دوران ساسانیان

حدود ۲۲۴ تا ۲۴۰ میلادی در دوره اردشیر بابکان؛ دین زرتشتی دستخوش یک دوره باززیست و تجدید حیات شد.[۴۷] مزدیسنا در زمان شاهنشاهی ساسانی، بدنبال پیروزی‌های اردشیر بابکان دین رسمی ایران شد[۴۸] و فراوانی جمعیت مزدیسنان در زمان ساسانیان به بالاترین اندازه خود رسید. فعالیت‌های کرتیر موبدان موبد دوران ساسانی در این گسترش بی‌تأثیر نبوده‌است. او مبارزات خود علیه نصارا و برهمنان را در سنگ نبشته خود در نقش رجب بیان کرده‌است.[۴۹] در دوره ساسانی آتشکده آذرگشنسب در شیز (تخت سلیمان) آذربایجان از اهمیت بسیاری بهره‌مند شد و شاهان ساسانی همواره نذوراتی را پس از پیروزی‌های خود به آنجا پیشکش می‌نمودند.[۵۰] در همان دوران مانی پیامبر دین نو آیین مانوی که آمیزه از مزدیسنا و مسیحیت بود را عرضه کرد که اگرچه با سرعتی فزاینده رو به گسترش داشت اما به بسیار به دست شاهان و موبدان ساسانی تاخت و تاز شد و دستورهای حکومتی ضد آن برنهاده شد.[۵۱] بر باور مری بویس از میانه‌های دوران ساسانی دین رسمی تحت تأثیر آیین زروانی قرار گرفت و عملاً زروانی دین رسمی کشور شد.[۵۲] در این دوره که روحانیون درباری به قدرت بسیاری رسیده بودند جنبش مزدک پدید آمد که به گونه شدیدی سرکوب شد و قباد یکم پادشاه ساسانی که از این جنبش برابری خواهانه استقبال کرده بود از جایگاه شاهی بر کنار گردید. بدنبال آن در زمان انوشیروان گزارش پهلوی اوستای مکتوب نوشته شد.[۵۳]سکهٔ پادشاه ایران هرمز دوم ساسانی و شهبانو ایفراهرمز در کنار دارِ مهر (جام آتش از دیرباز نماد اصلی مزدیسنا بوده‌است)پس از اسلام

بیشتر قلمروی ساسانیان تنها در ۱۶ سال در قرن هفتم میلادی توسط اعراب فتح شد. با وجود اینکه دولت و حکومت در اختیار مسلمانان قرار گرفت در ابتدا فشار کمی بر روی مردم سرزمین‌های تازه تابع شده وجود داشت تا اسلام را بپذیرند.[۵۴] مسلمانان به اهل کتاب سه انتخاب می‌دادند: اسلام، مرگ، یا جزیه. در رابطه با دیگران، شامل زرتشتیان، تنها گزینه‌ها، بر روی کاغذ، انتخاب بین اسلام یا مرگ بود اما به دلیل آنکه زرتشتیان در اکثریت مطلق بودند، مسلمانان مجبور شدند تا با آن‌ها مانند اهل کتاب رفتار کنند و به همین دلیل با پرداخت جزیه می‌توانستند به دین خود باقی بمانند. البته تا قرن‌ها در میان مسلمانان بر سر اینکه زرتشتیان می‌توانند از اهالی کتاب به حساب آیند یا خیر، مناقشه وجود داشت.[۵۵] فقیهان مسلمانان بر این نظر بودند که تنها مسلمانان از نظر اخلاقی می‌توانند کامل باشند، اما می‌توان غیرمسلمانان را تا زمانی که برای اربابانشان مشکلی ایجاد نمی‌کنند به حال خود رها کرد. در مجموع، پس از اینکه فتح ایران، با همه خونریزی‌ها، غارت‌ها و ویرانی‌هایی که به بار آورد، به پایان رسید، عهدنامه‌هایی در مناطق مختلف امضا شد و حاکمان عرب از جمعیت محلی در ازای پرداخت جزیه محافظت می‌کردند.[۵۶]

اعراب در هر دو زمینه مالیاتی یعنی مالیات بر زمین و مالیات بر اشخاص، یعنی همان جزیه که از غیرمسلمانان گرفته می‌شد، سیستم مالیاتی ساسانیان را به کار گرفتند. این مالیات وجود داشت تا جایگاه غیرمسلمانان را تنزل دهند و همچنین قوانین محدود کننده‌ای وضع شده بود تا نشانگر جایگاه اجتماعی «پست و درجه دوم» آن‌ها باشد. در دوران خلفای راشدین، تا زمانی که غیرمسلمانان جزیه خود را پرداخت می‌کردند و به قوانین محدود کننده اهل ذمه احترام می‌گذاشتند، دولت راضی بود که آن‌ها را «با دینشان و در زمین‌هایشان» به حال خود رها کند.[۵۷]

در زمان حکومت بنی‌عباس، مسلمانان ایرانی (که در آن زمان در ایران به اکثریت تبدیل شده بودند) با جمعیت زرتشتی کشور برخورد بدی داشتند و با آن‌ها به صورت تحقیرآمیز رفتار می‌کردند. به عنوان مثال، در قرن ۹ میلادی، یک درخت سرو که در خراسان کاشته شده بود و یک افسانه مربوط به دوران اشکانی کاشت آن را به زرتشت نسبت می‌داد، قطع شد تا از چوب آن برای ساخت قصری در بغداد، ۳٬۲۰۰ کیلومتر آن طرف‌تر، استفاده شود. در موردی دیگر، مصادف با قرن ۱۰ میلادی، زمانی یک دخمه با زحمت و هزینه بسیار زیاد ساخته شد، مسلمانی وارد آن شده و بر روی دیوارهای آن اذان گفت. او با این کار دخمه مذکور را به نفع مسلمانان تصاحب کرد.[۵۸]

جایگزینی با اسلامآتشگاه اصفهانبا وجود اذیت و آزار زرتشتیان توسط حکومت جدید، آن‌ها توانستند تا راه و رسم قدیم خود را حفظ کنند. یک فشار اقتصادی و اجتماعی آرام اما مدوام بر روی آن‌ها وجود داشت تا به دین اسلام بگرایند.[۵۹] نخستین گروه‌هایی که به اسلام گرویدند اشراف‌زادگان و جمعیت شهرنشین بودند و سرعت گسترش اسلام میان روستاییان کمتر بود.[۶۰] «قدرت و منافع دنیوی» حالا متعلق به پیروان اسلام بود و اگرچه مطابق سیاست رسمی زرتشتی بودن آزاد بود، اما مسلمانان مشتاقی وجود داشتند که می‌خواستند زرتشتیان را به دین خود وارد سازند و حاضر بودند برای این کار به هر عملی متوسل می‌شدند.[۶۱]

بعدها سنتی به وجود آمد تا از اسلام دینی نیمه ایرانی بسازد. یکی از مثال‌ها رواج این افسانه بود که حسین، پسر علی بن ابی‌طالب و نوه پیامبر اسلام محمد با یک شاهزاده اسیر ساسانی به نام شهربانو ازدواج کرده‌است. گفته شده این شخصیتِ «تمام افسانه‌ای» برای حسین فرزندی به دنیا آورد که امام چهارم شیعیان شد و خلافت را که توسط بنی‌امیه به صورت غیرقانونی از آن‌ها گرفته شده‌است را حق خود و فرزندانش می‌دانست. افسانه وجود یک شاهزاده ساسانی در میان خانواده پیامبر اسلام ملی‌گرایی عربی بنی‌امیه را به مبارزه طلبید و ایده یکسان بودن «زرتشتی» و «ایرانی» را به چالش کشید. در نتیجه، مطابق گفته ماری بویس، دیگر تنها زرتشتیان نبودند که وفاداری به گذشته و میهن‌پرستی ایرانی را نمایندگی می‌کردند. نتیجتاً این نظر که ایرانیانی که اسلام پذیرفته‌اند، دیگر ایرانی نیستند طرفدارانش را میان در میان غیرزرتشتیان از دست داد. بدین گونه اسلام آوردن برای ایرانیان ساده‌تر شد.[۶۲]

با پشتیبانی ایرانیان بنی‌عباس توانستند در سال ۷۵۰ میلادی بنی‌امیه را از قدرت کنار بزنند. ایرانیان مسلمان چه در ایران و چه در بغداد مورد علاقه خلافت جدید — که به صورت اسمی تا سال ۱۲۵۸ میلادی بر ایران حکومت کرد — بودند. این مسئله اختلافات میان اعراب و ایرانیان مسلمان را از بین برد اما اختلافاتی که میان مسلمانان و غیرمسلمانان وجود داشت را شدت بخشید. عباسیان با تعصب بسیار زیادی دست به آزار و اذیت پیروان سایر ادیان و مذاهب می‌زدند و با وجود اینکه هدف اصلی آزارها پیروان سایر شاخه‌های اسلام بودند، سیاست‌های بنی‌عباس وضعیت غیر مسلمانان را بدتر کرد. با وجود اینکه بنی‌عباس دشمنی شدیدی با مزدیسنا داشتند، آن نسخه از اسلام که آن‌ها در ایران رواج دادند حتی بیشتر تحت تأثیر مزدیسنا قرار گرفت و این باعث شد تا مسلمان شدن برای ایرانیان آسان‌تر شود.[۶۳]

بقا

با وجود قوانینی که زرتشتیان را برای اسلام آوردن تشویق می‌کرد، مزدیسنا در نقاطی از ایران، به خصوص در مناطقی که از نظر جغرافیایی از بغداد دور بودند قدرتمند باقی ماند. در بخارا در قرن نهم میلادی فرمانده عرب قطیبه مجبور شد تا ساکنان منطقه مورد حکومتش را چهار مرتبه به دین اسلام بگرایاند. در واقع مردم شهر ۳ بار اسلام آوردند و هر سه بار به دین قبلی خود بازگشتند. برای بار چهارم، حاکم شهر دینشان را «از همه جهات برایشان سخت کرد.» او آتشکده‌ها را به مسجد تبدیل کرد، مردم را مجبور کرد نیمی از املاک خود را به مسلمانان بدهند و جمعیت شهر را با پرداخت دو درهم به هر کدام تشویق می‌کرد تا در نماز جمعه حاضر شوند. چنین فشارهایی در شهرهایی که حکام عرب در آن‌ها ساکن بودند معمول بود و این موضوع چاره‌ای جز اسلام آوردن یا مهاجرت به مناطق کشور که قوانین اسلامی در آن‌ها سهل تر بود باقی نمی‌گذاشت.[۶۴]

قرن ۹ میلادی برای متون زرتشتی سرنوشت ساز بود. تعداد زیادی از منابع دینی زرتشتیان در این زمان تألیف یا بازنویسی شدند. همه این نوشته‌های دینی در زبان و به خط پهلوی آن زمان نوشته شده‌است و از کلمات عربی تهی است. خواندن خط پهلوی که این متون به آن نوشته شده مشکل است اما احتمالاً اگر کسی از روی نوشته‌ها برای سایرین می‌خواند، هنوز بیشتر جمعیت توانایی درک آن زبان را دارا بود. بسیاری از این کتاب‌ها پاسخی به دشواری‌هایی است که زرتشتیان در آن دوران با آن روبرو بودند و همه آن‌ها مؤمنان را دعوت می‌کنند تا در باور به دین خود ثابت قدم باقی بمانند. برخی، مانند دینکرد، برای دفاع از مزدیسنا نوشته شده‌اند و سایر نوشته‌ها، مانند بندهشن، به توضیح جوانب دین زرتشت پرداخته‌اند. در قرن ۱۰ میلادی در خراسان، یک اشراف‌زاده ایرانی چهار موبد زرتشتی را گردهم آورد تا کتاب خودای‌نامگ که در زمان ساسانیان به فارسی میانه نوشته شده بود را از خط پهلوی به خط عربی بازنویسی کنند. این نوشته کماکان به فارسی میانه نوشته شده بود و در سال ۹۵۷ میلادی به اتمام رسید. این نسخه دست آخر به منبع اصلی کتاب شاهنامه فردوسی تبدیل شد. این نسخه از خودای نامگ در میان زرتشتیان و همین‌طور مسلمانان بسیار محبوب شد.

مهاجرت‌های درون کشوری زرتشتیان هم اتفاق می‌افتاد. در میان این مهاجرت‌ها نقل مکان به مناطق کویری ایران مانند یزد و کرمان از برجسته‌ترین‌ها بود. این دو منطقه تا به امروز مهم‌ترین مراکز زرتشتیان ایران به‌شمار می‌آیند. یزد در دوران ایلخانان مغول که «بهترین شانس [غیرمسلمانان] برای بقا آفتابی نشدن بود» به محل استقرار موبد اعظم زرتشتیان تبدیل شد.[۶۵] مهاجرتی که در بقای زرتشتیان تا به امروز نقل مهمی داشته‌است، مهاجرت از شهر سنجان در جنوب غربی خراسان، به گجرات در غرب هند بود. نوادگان زرتشتیانی که به هند پناهنده شدند امروزه به پارسی مشهورند. این گروه امروزه بزرگترین جامعه زرتشتیان جهان را تشکیل می‌دهند. جدال میان مزدیسنا و اسلام در قرون ۱۰ و ۱۱ میلادی با کم شدن تعداد زرتشتیان کاهش پیدا کرد و سلسله‌های محلی ایرانی تابع خلافت که در ایران به قدرت رسیدند همه «عمیقاً مسلمان بودند.»[۶۶] در یک نامه‌ای که در قرن ۱۶ میلادی توسط زرتشتیان ایرانی به زرتشتیان هند فرستاده شده‌است، موبدان زرتشتی دوران مسلمانان را بدتر از همه ادوار تاریخ مانند ضحاک و اسکندر توصیف می‌کنند: «که در روزگاری که گذشته‌است از کیومرث تا امروز هیچ روزگار سخت‌تر و دشوارتر از این هزاره سر هیشتم نبوده‌است، نه دور ضحاک تازی و نه افراسیاب و نه تورجادو و نه اسکندر.»[۶۷]

در هندوستاننوشتار اصلی: پارسیان هند
آتشدانی در آتشکده یزدتصور کلی بر این است که پس از حمله اعراب به ایران، گروهی از زرتشتیان برای فرار از آزار و اذیت دینی توسط مسلمانان به شمال غرب هند پناهنده شده‌اند که در آنجا به پارسیان شهرت یافتند. البته تحقیقات اخیر نشان می‌دهد که تجارت بین ایران و گجرات سابقه طولانی داشته‌است و شاید بازرگانی در شکل‌گیری هسته اولیه جامعه پارسی‌ها در منطقه تأثیر گذاشته باشد.[۶۸] در گذشته تاریخ اولیه پارسیان را با استفاده اثر منظومی به نام «قصه سنجان» که به سال ۱۵۹۹ میلادی توسط دستور بهمن کی‌قباد بر اساس گفته‌های موبدان زرتشتی به فارسی نوشته شده‌است، بازسازی می‌کردند. با وجود اینکه این اثر را قرن‌ها بعد مهاجرت اولیه نوشته‌اند، اما بیشتر محققان آن را به عنوان یک سند تاریخی مربوط به فرار زرتشتیان از آزار مسلمانان در ایران، قبول دارند. این کتاب داستان زرتشتیانی را روایت می‌کند که با قایق در راه سنجان گرفتار طوفان می‌شوند اما نجات پیدا می‌کنند و به سنجان می‌رسند. آنجا یک پادشاه هندو به آن‌ها پناه می‌دهد و زرتشتیان برای شکرگزاری از نجات پیدا کردن از طوفان آتش بهرام، مقدس‌ترین آتش زرتشتی، را برپا می‌کنند و به یاد پادشاه در تبعیدشان، آن را آتش ایرانشاه می‌نامند. داستان در ادامه ذکر می‌کند که در زمان حمله مسلمین به هند در کنار هندوها با مسلمانان می‌جنگند اما شکست می‌خورند. پس از آن، آتش ایرانشاه را در غاری در بهاروت مخفی می‌کنند. این آتش هم‌اکنون در اوداوا در گجرات هند قرار دارد و همین موضوع به عنوان مدرکی جهت صحت قصه سنجان پذیرفته شده‌است. آلن ویلیام معتقد است که باید به قصه سنجان به عنوان اثری مانند شاهنامه فردوسی نگریست و این داستان بر اساس باورهای زرتشتی پرداخته شده‌است. به هر حال صرف نظر از صحت تاریخی آن، قصه سنجان نشان می‌دهد که پارسیان چه تصوری دربارهٔ تاریخ و نحوه مهاجرت خود به هند داشته‌اند.[۶۹]

جوامع پارسی در بنادر سالی گجرات مانند سورات، بهاروچ و کهمبهات وجود داشته‌اند و به نظر می‌رسد که بیش از یک مهاجرت اتفاق افتاده باشد. قدیمی‌ترین کتیبه‌های زرتشتیان در هند به زبان پهلوی و در ۲۰ مایلی شمال بمبئی پیدا شده‌اند. یکی از این کتیبه‌ها مربوط به سال ۹۹۹ میلادی و دیگری به ۱۰۲۱ است و نام چند زرتشتی را ذکر کرده‌اند. قدیمی‌ترین دخمه‌های شناسایی شده مربوط به ۱۳۰۰ و ۱۳۰۹ هستند.[۷۰] اواخر قرن ۱۳ میلادی موبدان زرتشتی گجرات را به پنج ناحیه تقسیم کردند و در هر ناحیه موبدانی وظیفه داشتند که مراسم‌های دینی را انجام دهند. از اتفاقات برجسته دیگر مربوط به حضور زرتشتیان در هند، حضور یک موبد زرتشتی اهل نوساری به نام مهرجی رانا در دربار اکبر پادشاه مغولی هند است. منابع پارسیان می‌گویند که مهرجی به اندازه‌ای اکبر را تحت تأثیر قرار داد که پادشاه تصمیم گرفت برخی از مراسم‌های دینی زرتشتی را به جا آورد و در دربار خود یک آتش زرتشتی برپا دارد. او همچنین زمین بزرگی به مهرجی بخشید و زرتشتیان چنان از این موبد راضی بودند که او را به عنوان دستور هر پنج ناحیه برگزیدند. به سال ۱۷۶۵ یک آتش بهرام دیگر در نوساری برپا شد که آن ناحیه را به یک مکان زیارتی تبدیل کرد.[۷۱]

از مهم‌ترین اسناد مطالعه تاریخ زرتشتیان هند نامه‌های رد و بدل شده میان آنان و زرتشتیان هند است. پارسیان در نامه‌هایی به هم‌کیشان خود در ایران سوالات دینی، به خصوص در رابطه با اجرای مراسم‌ها، مطرح می‌کردند. این نامه‌ها که ۲۶ تا هستند و اولین آن‌ها به سال ۱۴۷۸ نوشته شده‌است، برای مطالعه زندگی روزمره پارسیان در هند و همچنین آزارهایی که زرتشتیان در ایران از سوی مسلمانان متحمل می‌شدند اهمیت زیادی دارند. دو راهب مسیحی، در سال‌های ۱۳۲۲ و ۱۳۲۵ میلادی، اولین اروپایی‌هایی هستند که در نوشته‌های خود به پارسیان اشاره کرده‌اند. استعمارگران پرتغالی که ۱۴۹۸ به غرب هند رسیدند هم گاهی به آن‌ها اشاره کرده‌اند و زمانی که انگلیسی‌ها پای خود را به شبه‌قاره گذاشتند، بندر بین‌المللی سورات توجهشان را جلب کرد و آنجا بود که آن‌ها با پارسیان ملاقات کردند. اولین انگلیسی که به پارسی‌ها اشاره می‌کند، جان جوردین در ۱۶۰۹، است. پس از او، ادوارد تری و هنری لرد، دو پیشنماز آنگلیکان، در ۱۶۲۵ و ۱۶۳۰ گزارشاتی دربارهٔ زرتشتیان هند نوشته‌اند. گزارش کامل‌تری مربوط به سال ۱۶۲۵ توسط ولبراند گلینسن، یک هلندی که ریاست کارخانه‌ای را در هند برعهده داشت، نوشته شده‌است و نسبت به گزارش هنری لرد کامل‌تر است. گزارش لرد بیشتر دربارهٔ دین پارسیان است اما گلینسن به مردمِ پارسی می‌پردازد.[۷۲] او می‌نویسد که آن‌ها در «همه حرفه‌ها فعالند، به جز دریانوردی.» یک گزارش دیگر مربوط به سال ۱۶۹۰ ذکر می‌کند که «بسیار سخت‌کوش و ماهرند و برایشان مهم است که فرزندانشان هم به کار و هنر علاقه‌مند بار آورده شوند. آن‌ها مهم‌ترین مردان صنعت نساجی در کل کشور هستند و بیشتر ابریشم و اجناس سورات به دست آن‌ها تولید می‌شود.»[۷۳]

از صفویه تا قاجاریهنوشتار اصلی: مزدیسنا در دوران صفویانایران در دوران صفویه (۱۵۰۱–۱۷۳۶) تغییر مذهب به شیعه را تجربه کرد. این اتفاق اغلب با خشونت انجام می‌شد و زرتشتیان به‌طور فزاینده‌ای تغییر دین اجباری را تجربه کردند. نتیجتاً بسیاری زرتشتیان یزد و کرمان و حومه این شهرها مجبور شدند تا تحت آزار و اذیت اسلام بیاورند. در همین زمان تغییر آتشکده‌ها به مسجد و بی‌احترامی به دخمه یا حتی تخریب آن‌ها شدت بیشتری گرفت. برای اینکه آتشدان‌ها را از مورد بی‌احترامی قرار گرفتن توسط مسلمانان دور نگاه دارند، از اتفاقاتی مانند پرتاب آب دهان توسط فرماندار کرمان بر روی یک آتشدان اجتناب شود، معمولاً آن‌ها را در آتشکده‌ها در مناطقی می‌گذاشتند که جلوی دید نباشد. در زمان شاه عباس اول، تعداد زیادی از زرتشتی‌ها مجبور شدند تا از یزد و کرمان به اصفهان مهاجرت کنند تا در آنجا به عنوان نیروی کار در پیشه‌های گوناگون مورد استفاده قرار گیرند. شاه عباس حتی یک بار یک دستور دستوران (روحانی اعظم) و تعدادی دیگر از زرتشتیان برجسته را به جرم اینکه نتوانسته بودند دستخطی افسانه‌ای که تصور می‌شد متعلق به ابراهیم است و در بین زرتشتیان نگهداری می‌شود را به او تحویل دهند، اعدام کرد. تعداد زرتشتیان اصفهان به روزگار عباس اول را ۱۰ هزار تن نوشته‌اند و در محله‌ای به نام گبرآباد ساکن بودند. در شهرهای دیگر نیز زرتشتیان به عنوان نیروی کار استخدام می‌شدند، به خصوص در کارهای مرتبط با پارچه‌بافی. بیرون شهرها، مسلمانان زرتشتیان را با حقوق بسیار ناچیزی استخدام می‌کردند تا بر روی مزرعه‌هایشان کار کنند.سنگ‌نگاره‌های تخت جمشید که نمادی از نوروز زرتشتیان را نشان می‌دهد. در اعتدال بهاری در روز نخست نوروز، نیرو و توان شیر و گاو در حال نبرد برابر است. شیر نماد خورشید و گاو نماد زمین است.در اواسط دهه ۵۰ در قرن ۱۷، به عنوان بخشی از سیاست‌های خشونت‌آمیز عباس دوم، زرتشتیان، یهودیان و مسیحیان از مرکز شهر اصفهان اخراج شدند. زیرا تصور می‌شد که حضور آن‌ها برای خلوص مراسم‌های مذهبی مسلمانان مضر است و آن‌ها خطری برای جان مسلمین هستند. در دوران شاه‌سلطان حسین، زرتشتیان بیشتر مورد آزار و اذیت قرار گرفتند تا تشیع را به عنوان دین خود قبول کنند. او رهبران زرتشتی که از اسلام آوردن سر باز می‌زدند را اعدام می‌کرد تا درس عبرتی برای سایرین باشند و آتشکده‌هایشان را تخریب می‌کرد و مورد بی‌احترامی قرار می‌داد. پس از اینکه با شورش قبایل افغان سلسله صفویه کنترل ایران را از دست داد، زرتشتیان فقط به‌طور جسته و گریخته مورد آزار و اذیت قرار می‌گرفتند. قبایل افغان پس از اینکه کرمان را فتح کردند، زرتشتیان ساکن گبرمحله را به جرم نامسلمانی اعدام نمودند. برخی از زرتشتیان با فرار از طریق قنات جان خود را نجات دادند. موبدانی که در آتشکده‌ها بودند هم از قتل‌عام نجات پیدا کردند و دخمه‌هایی برای به گور سپردن دسته‌جمعی جنازه‌ها ساختند. دست آخر، زرتشتیان مجبور شدند تا با افغان‌ها همکاری کنند. حدود ۵۰۰ مرد زرتشتی به سپاه قبایل افغان پیوستند و در حمله به باغ نصر و کشتار مسلمانان شیعه نقش داشتند. در یزد نیز افغان‌ها به توافقی با زرتشتیان دست پیدا کردند و در حمله به قلعه صفوی شهر از یاری آن‌ها سود جستند. همکاری با افغان‌ها باعث شد بعدها نادرشاه تعداد زیادی از زرتشتیان را مجبور کند اسلام بپذیرند یا کشته شوند.

زرتشتیان با سلسله زندیه که تسامح دینی بیشتری از خود نشان می‌داد هم همکاری کردند اما این مسئله برای آن‌ها گران تمام شد زیرا آغامحمدخان قاجار این عمل را به مثابه خیانت پنداشت و آن‌ها را سخت مجازات کرد. در اوایل دوران قاجار، بیشتر زرتشتیان به شغل زراعت مشغول بودند اما تعدادی از آن‌ها نیز به پیشه‌هایی مانند کارگری، نجاری، بافندگی، بانکداری و تجارت مشغول شدند. جزیه مانند گذشته از رهبران جوامع گرفته می‌شد و به حاکمان مسلمان هر منطقه تحویل داده می‌شد؛ اگر مبلغ موردنظر سر وقت و به اندازه کافی پرداخت نمی‌شد، زرتشتیان توسط مسلمانان کتک زده می‌شدند. اسلام آوردن اجباری نیز دوره به دوره صورت می‌پذیرفت و آتشکده‌ها به مسجد تبدیل می‌شدند. نتیجتاً بسیاری از زرتشتی‌ها به مناطق روستایی مهاجرت می‌کردند تا از آزار و اذیت در امان باشند. به عنوان مثال، زرتشتیان تهران را در قرن ۱۹ میلادی تنها ۱۰۰ خانواده و زرتشتیان اصفهان را ۴۰۰ خانواده برآورد کردند. برآوردها دربارهٔ جمعیت زرتشتیان در این دوره متفاوت است؛ به گونه‌ای که مانکجی لیمجی هاتریا، سفیر پارسی که برای بازدید از وضعیت هم‌کیشان ایرانی خود به ایران آمده بود، مجموع زرتشتیان تهران، یزد، شیراز و کرمان را ۷٬۱۲۳ نفر نوشته‌است.

زرتشتیان در قرن ۱۹ با این بیم زندگی می‌کردند که خانه‌هایشان توسط مسلمانان مورد حمله قرار بگیرد و اموالشان — به خصوص متون دینی، کالاهای مورد تجارت و وسایل شخصی — غارت یا سوزانده شود. به این ترتیب آن‌ها منازلشان را به گونه‌ای می‌ساختند که محلی برای مخفی کردن آب و غذا و وسایل ارزشمند و متون دینی داشته باشد. برای اینکه از آزار مسلمانان در امان باشند، مراسم‌های دینیشان را پشت درهای بسته و دور از چشم مسلمین انجام می‌دادند. ناپیر مالکوم، معلم انگلیسی، در سال ۱۸۶۵ این نکته را ذکر کرده که زرتشتیان مجبورند از قوانین تحقیرکننده قرون وسطایی وضع شده برای اقلیت‌های غیرمسلمان پیروی کنند. آن‌ها مجبور بودند تا لباس‌های زرد رنگ یا رنگ‌های مشابه به تن کنند تا در اجتماع مشخص باشند، اجازه نداشتند برای در امان ماندن از نور آفتاب چتر همراه داشته باشند و حق نداشتند از عینک استفاده کنند، سوار شدن بر حیواناتی مانند اسب در حضور مسلمانان برای آن‌ها ممنوع بود تا این موضوع باعث نشود که مسلمین در ارتفاع پایین نسبت آنان قرار گیرند و باید در خانه‌هایی با سقف کوتاه و فاقد تهویه مناسب جهت جریان هوای تازه زندگی می‌کردند. آن‌ها حق مسافرت و خروج از منزل در روزهای بارانی را نیز نداشتند. چون این قوانین توسط مأمورین دولتی وضع شده بود، زرتشتیان از ترس تلافی جرئت نمی‌کردند شکوه کنند اما دربارهٔ آزار و اذیت‌هایی که متحمل می‌شدند به هم‌کیشان خود در هند نامه می‌نوشتند.[۷۴]

انجمن بهبودسازی وضعیت زرتشتیان در ایران

در سده نوزدهم، مانکجی لیمجی هاتریا از پارسیان هند به‌عنوان نماینده «انجمن بهبودسازی وضعیت زرتشتیان در ایران» گماشته شد تا دربارهٔ درستی خبرهایی که دربارهٔ زرتشتیان درون ایران به هند می‌رسید و وضعیت کلی آنان گزارشی را به انجمن بنماید. وی در گزارشی که به سال ۱۸۵۴ به انجمن داد، شمار دقیق آنان را چنین گزارش کرد:

۶۶۵۸ نفر در یزد و روستاهای اطراف آن، فقط ۴۵۰ نفر در کرمان و پیرامون، ۵۰ نفر در پایتخت یعنی تهران و شمار اندکی هم در شیراز. این در حالیست که در همان دهه شمار پارسیان بمبئی ۱۱۰، ۵۴۴ نفر (یعنی بیست درصد جمعیت شهر) برآورد شده بود، و نیز ۲۰۰۰۰ نفر در سورات و شاید، ۱۵۰۰۰ نفر در بقیه گجرات و دیگر بخش‌های پراکنده در هند. او در این دوره نسبت به وضعیت نابهنجار زندگی زرتشتیان و به‌عنوان نماینده پارسیان هند به ناصرالدین‌شاه قاجار شکایت برد. پارسیان هند برای به فرجام رسیدن درخواست‌هایشان برای بهبود زندگی زرتشتیان، حکومت هند بریتانیا را تحت فشار گذاردند تا نسبت به شاه اعمال نفوذ کند. مانکجی همچنین به همراه بزرگان پارسی دست به‌کار بازسازی آتشکده‌ها و دخمه‌های ویران شده و هر آنچه توانستند برای تهیدستان انجام دادند و به پایه‌گذاری مدارس آموزش به شیوه غربی برای زرتشتیان پرداختند و دیری نگذشت که به کمک صندوق‌های خیریه پارسی، در یزد و کرمان و بسیاری از روستاهای زرتشتی، مدارس ابتدائی بنا نهاده شد و به سال ۱۸۶۵ میلادی یک مدرسه کوچک شبانه‌روزی هم در تهران گشایش یافت.[۷۵]

سرانجام با فشارهای پارسیان و پادرمیانی دولت هند بریتانیا، ناصرالدین‌شاه قاجار برخی قوانین را اصلاح کرد و زرتشتیان توانستند به امنیت و ارج بیشتری نسبت به گذشته دست یابند. به‌طور کلی می‌توان گفت نیم‌سده پس از برافتادن جزیه، از جنبه‌های گوناگون، عصر زرّین زرتشتیان ایران بود.[۷۶]

عصر حاضرآتشکده جاویدان (صفه سرمسجد) در شهرستان مسجد سلیمان قرار دارد. این بنا متعلق به هفت قرن قبل از میلاد مسیح استزرتشتیان عصر حاضر به دو گروه زرتشتیان سنتی و زرتشتیان اصلاح طلب تقسیم می‌شوند. زرتشتیان سنتی بیشتر از گروه پارسیان هستند که علاوه بر گاتاها و اوستا، متون پهلوی را نیز به عنوان نوشته‌های دینی خود پذیرفته‌اند. آن‌ها، مانند زرتشتیان اصلاح طلب، شکل نوین دین خود را از قرن ۱۹ بنیان گذاشته‌اند تا با جهان امروز سازگار باشد و معمولاً نوکیشان را نمی‌پذیرند. در نتیجه از دید آن‌ها یک نفر برای اینکه زرتشتی باشد، باید از والدین زرتشتی متولد شود. برخی از زرتشتیان سنتی کودکانی که از ازدواج یک زرتشتی – معمولاً تنها در صورتی که پدر زرتشتی باشد – و شخصی که پیرو دین دیگری است را به عنوان یک مزداپرست می‌پذیرند.[۷۷] زرتشتیان اصلاح طلب بر این نظر هستند که باید تنها از گاتاها پیروی کرد و تشریفات و مراسم‌های دینی کاهش پیدا کند. زرتشتیان اصلاح طلب مزدیسنا را بیش از اینکه یک دین بپندارند، آن را به عنوان یک فلسفه قبول دارند.[۷۸] البته این دو گروه شامل همه زرتشتیان نمی‌شود. به عنوان مثال گروهی که به آن‌ها «نئو زرتشتی» هم گفته می‌شود و به دنبال این هستند تا با تفسیر مجدد دین زرتشتی آن را با ارزش‌های غربی سازگار سازند.[۷۹] گروه دیگر احیاگران هستند که نظرشان بر احیا و حفظ سنن و مراسم‌های مذهبی زرتشتی در کنار پذیرفتن اصلاحات اجتماعی است.[۸۰]

از قرن نوزدهم پارسیان هند برای نفوذ گسترده بر جامعه و تحصیلاتشان شهره شدند. آن‌ها در طول چندین دهه در توسعه اقتصادی منطقه نقش خیلی مهمی بازی کردند. تعدادی از بزرگ‌ترین شرکت‌های خوشه‌ای در هند متعلق به پارسیان زرتشتی است که گروه تاتا و خانواده گودرج معروف‌ترین آن‌ها هستند. جمشیدجی تاتا مؤسس گروه تاتا به پدر صنعت هند معروف است.

در ارمنستان که زمانی یک کشور زرتشتی بود و این دین جایگاه خود را با رواج مسیحیت از دست داد، گزارش‌هایی وجود دارد که تا سال ۱۹۲۰ در این سرزمین هنوز تعدادی از ارمنیان زرتشتی بوده‌اند.[۸۱] جوامع کوچکی از زرتشتیان امروزه در آسیای مرکزی، قفقاز، ایران و یک جامعه رو به رشد از زرتشتیان هندی و ایرانی در ایالات متحده آمریکا وجود دارد. همچنین تعدادی زرتشتی در پادشاهی متحد، کانادا و استرالیا زندگی می‌کنند.

بنا به درخواست دولت تاجیکستان، یونسکو سال ۲۰۰۳ را به عنوان «۳۰۰۰امین سالگرد فرهنگ زرتشتی» نامگذاری کرد و به همین مناسبت برنامه‌های مختلفی در سراسر جهان برگزار شد. در سال ۲۰۱۱، انجمن موبدان تهران اعلام کرد که برای اولین بار در تاریخ معاصر ایران و تاریخ معاصر جوامع زرتشتی جهان، زنانی در ایران و آمریکای شمالی به منصب موبدیاری انتخاب شده‌اند.[۸۲][۸۳] موبدیار، دستیار موبد، گواهینامه ای رسمی دریافت می‌کند و می‌تواند برخی از مراسم‌های دینی را بدون حضور موبد برگزار کند و مردم را به دین زرتشت دعوت کند.

ایران

زرتشتیان در دوران پهلوی، به دلیل سیاست‌های سکولاریست حکومت و اهمیت ویژه‌ای که برای ایران پیش از اسلام قائل می‌شد، از نظر اجتماعی، سیاسی و اقتصادی با مسلمانان برابر به حساب می‌آمدند. در دهه ۶۰ میلادی حدود ۶۰٬۰۰۰ زرتشتی در ایران زندگی می‌کردند. گسترش سبک زندگی غربی در ایران در قرن بیستم باعث به وجود آمدن تغییراتی در زندگی زرتشتیان نیز شد. ایرانیان زرتشتی امروز اجساد مردگانشان را در آرامگاه‌ها دفن می‌کنند. آن‌ها ابتدا جسد مرده را می‌شویند و در یک کفن سفید می‌گذارند و سپس در یک گور سیمانی قرار می‌دهند که شبیه به دفن مردگان مسلمان است. ایرانیان زرتشتی اغلب عروسی‌های خود را دیگر در آتشکده‌ها برگزار نمی‌کنند، بلکه این اتفاق در تالارها می‌افتد و عروس و داماد نیز لباس‌های به سبک غربی می‌پوشند.

با سقوط حکومت پهلوی و به قدرت رسیدن جمهوری اسلامی، زرتشتیان عملاً بار دیگر به گروه ذمی‌ها بازگشتند. آن‌ها امروزه در شهرهایی مانند تهران، یزد، کرمان، اصفهان و شیراز ساکنند. با استناد به ماده ۱۳ قانون اساسی اسلامی ایران، زرتشتیان مورد حفاظت حکومت قرار دارند و یک کرسی نیز در مجلس شورای اسلامی ۲۹۰ نفری دارا هستند. با وجود اینکه آن‌ها توسط حکومت به رسمیت شناخته می‌شوند، اما معمولاً در زندگی روزانه از سوی همسایگان مسلمان خود با رفتار خوبی مواجه نمی‌شوند و به‌طور پراکنده هدف آزار و اذیت قرار دارند. مواردی ثبت شده‌است که زنان زرتشتی به صورت اجباری به عقد مردان مسلمان درآمدند و مجبور شدند تا علناً خود را مسلمان اعلام کنند. مهم‌تر از این، قوانینی وجود دارند که میان زرتشتیان و مسلمانان در زندگی روزمره فرق قائل می‌شوند که یادآور وضعیت زرتشتیان در دوران حکومت‌های اسلامی گذشته ایران است. مطابق قوانین موجود، اگر یک زرتشتی مسلمان شود، تمام ارث و میراث خانواده به او تعلق می‌گیرد. در صورتی که یک زرتشتی به صورت غیرعمد باعث مرگ یک مسلمان شود، با حکم اعدام مواجه می‌شود، اما اگر یک مسلمان با یک زرتشتی چنین کند، خطر مشابهی برای او وجود ندارد. این مفهوم که زرتشتیان «نجس» هستند دوباره احیا شده‌است. به دلیل تبعیض‌هایی وجود دارد، آمار بیکاری در میان زرتشتیان بسیار بالاست و در نتیجه خیلی از ایرانیان زرتشتی در سال‌های اخیر به کشورهای اروپایی و آمریکای شمالی مهاجرت کرده‌اند.

جوامع محلی زرتشتی ایرانی در کشورهای امروزی ازبکستان و تاجیکستان نیز وجود دارند. رشد اقتصادی که در سال‌های اخیر در کشورهای مسلمان خاورمیانه مانند امارات، بحرین و قطر اتفاق افتاده، باعث مهاجرت زرتشتی‌ها در این کشورها شده‌است. در این کشورها، زرتشتیان تغییراتی در اعتقادات، مراسم‌ها و سنن خود ایجاد کرده‌اند تا بتوانند به همزیستی با مسلمانان بپردازند.[۸۴]آداب و مراسم زرتشتیجهان‌بینی زرتشتی

برپایه داده‌های متون دینی مزدیسنا، جهان میدان نبرد میان نیروهای خیر و شر (یا نیکی و نیروهای نور و خوبی از یک سو و اهریمن نیروهای تاریکی از سوی دیگر) است. در دین زرتشتی که بیانگر عرصه‌ای از نبرد حق علیه باطل است در برابر امشاسپندان که فروزه‌های نیک خدا به‌شمار می‌روند رد
نمایش بیشتر
نمایش کمتر

مشخصات فنی

  • ابراهیم پورداود
  • ابراهیم پورداود
  • دوجلدی
  • سلسله انتشارات انجمن زرتشتیان ایران ، بمبئی و ایران لیگ
  • 1923
  • اول
  • وزیری
  • گالینگور
  • 1070
  • روغنی نفیس
  • سفید
  • فارسی - زرتشتی
  • سربی
  • بمبئی
  • بسیار تمیز
  • بدون مهر و نوشتار

نظرات کاربران

تا کنون نظری ارسال نشده است.

شما هم می توانید درباره این کالا نظر بدهید

فایل های دانلود