زندگینامه شاه اسماعیل خطایی
شاه اسماعیل یکم با نام کامل اسماعیل بن سلطان حیدر بن شیخ جنید ملقب به ابوالمظفر بهادرخان حسینی، و معروف به شاه اسماعیل ختایی (زاده ۱۷ ژوئیه ۱۴۸۷ - درگذشته ۲۳ مه ۱۵۲۴) پایهگذار و نخستین شاه دولت صفوی بود.حکمرانی شاه اسماعیل به دو دلیل نقطه عطفی در تاریخ ایران است. دلیل نخست اینکه پس از گذشت نهصد سال از نابودی شاهنشاهی ساسانیان؛ یک فرمانروایی پادشاهی متمرکز ایرانی توانست بر سراسر ایران آن روزگار فرمانروایی نماید. بعد از اسلام، چندین پادشاهی ایرانی مانند صفاریان، سامانیان، طاهریان، زیاریان، آل بویه و سربداران روی کار آمدند، لیکن هیچکدام نتوانستند تمام ایران را زیر پوشش خود قرار دهند و میان تمام نواحی و مناطق جغرافیایی ایران در آن دوران یکپارچگی پدیدآورند.دلیل دوم، اعلام رسمی مذهب شیعه دوازده امامی بود. شاه اسماعیل شاعری پرکار بود که با تخلص ختایی شعر میسرود وی پس از عمادالدین نسیمی، ادبیات آذربایجانی را گسترش داد.علاوه بر ترکی آذربایجانی به زبان فارسی نیز شعر میسرود که تنها چند نمونه از اشعار فارسی وی به جا ماندهاست.
شاه اسماعیل یکم در خلال ۱۰ سال، پس از حرکت از لاهیجان، سراسر ایران را از کرمان و فارس و خراسان تا خوزستان و عراق عرب زیر پرچم دولت واحدی درآورد و ملوکالطوایفی را از ایران برانداخت و سیاست تمرکز را مستقر ساخت.
تبارنوشتار اصلی: شجرهنامه صفویانتبار اسماعیل به شیخ صفیالدین اردبیلی (۷۱۳–۶۳۱ خورشیدی) میرسد و او تبارش به زرین کلاه کرد میرسد. اسماعیل فرزند شیخ حیدر است و مادرش مارتا یا عالمشاه بیگم، دختر سلطان اوزون حسن آققویونلو و تئودورا (دسپینا خاتون) دختر شاه طرابوزان ترابوزان بود. تیودورا به این شرط با اوزون حسن ازدواج کرد که دین خود را نگاه دارد و تا آخر عمر از آزادی دینی برخوردار باشد. به همین دلیل به همراه خود یک کشیش و چند موعظهگر و ندیم مسیحی به ایران آورد و در شهر آمِد یک کلیسا بنا کرد تا یکشنبهها برای عبادت برود. بعدها و با دست یابی اوزون حسن به بخش بزرگ ایران و پایتخت شدن تبریز، تئودورا کلیسای باشکوهی در تبریز ساخت و کشیشان و مبلغان مسیحی را به آن جا آورد. در ارزنجان نیز که بیشتر ارمنی بودند دو کلیسا با نامهای سیمون و یحیی ساخت، البته بنای این کلیساها به اوزون حسن نسبت داده شد.
کودکینگارهای از شاه اسماعیل.اسماعیل در ۲۵ رجب سال ۸۹۲ در اردبیل متولد شد . او در یک سالگی (رجب ۸۹۳) پدرش را از دست داد. پس از مرگ حیدر، صوفیان صفویه در اردبیل جمع شدند و سلطان علی پادشاه، پسر ارشد حیدر را به جانشین پدر تعیین کردند و اندک زمانی بر پیروان صفویه در اردبیل افزوده شد. پدرش شیخ حیدر به همراه مریدان خود - که به دلیل بر سر داشتن کلاه قرمز رنگ قزلباش (سرخ سر به زبان ترکی) خوانده میشدند برای جهاد علیه مسیحیان چرکس به نواحی قفقاز حمله کردند. توسعهطلبی حیدر باعث شد که با شروانشاهان وارد جنگ شود. سلطان یعقوب آققویونلو در این جنگ به کمک شروانشاهان رفت و نهایتاً حیدر تیر خورد و به اسارت درآمد و جان خود را در این مبارزه از دست داد و فرزندانش نیز به اسارت درآمدند. در این زمان اسماعیل کودکی شیرخوار بود. بر اساس نوشتههای احمد کسروی، اجداد صفویه به احتمال قوی تا شیخ حیدر، اهل تسنن و شافعی بودهاند.
اسماعیل به همراه مادر و دو برادرش در استخر، فارس به مدت چهار سال و نیم زندانی شدند.در این دوره سلطان یعقوب آققویونلو مرد و بین فرزندانش رستم و بایسنقر جنگ درگرفت و رستم برای مقابله با بایسنقر، «سلطان علی» برادر بزرگ اسماعیل و خانوادهاش را آزاد کرد، تا بتواند از پشتیبانی قزلباشان خانقاه اردبیل برخوردار شود. سلطان علی با شکوه فراوان وارد تبریز شد و با سپاهی از صوفیان بایسنقر را شکست داد. رستم از قدرت سلطان علی به وحشت افتاد و وی را در میانه راه تبریز و اردبیل به قتل رساند. سلطان علی برادر هفت سالهاش اسماعیل را به یاران صمیمی و وفادارش سپرد.
در اردبیل و لاهیجان
اسماعیل مدتی پنهانی در اردبیل زیست و سپس برای امنیت بیشتر به لاهیجان رفت و نزد امیر آن جا «کارکیا میرزا علی» پناه گرفت. کارکیا میرزا علی فرمانروای محلی لاهیجان و دیلمان که شیعه و سید و دوستدار خاندان صفوی بود در تربیت اسماعیل خردسال اهتمام کرد. اسماعیل تا سال ۹۰۵ (قمری) با مراقبتهای شمس الدین لاهیجی که از فضلای آن دیار بود فارسی، عربی، قرآن و مبانی و اصول شیعه امامیه را فرا گرفت. همچنین در این مدت، زیر نظر هفت تن از بزرگان صوفی لاهیجان فنون رزم را آموخت.
بدین ترتیب اسماعیل از یک سو زیر تأثیر فرهنگ صوفیانه خانقاه شیخ صفی بود و از سوی دیگر احتمالاً در گیلان با برخی آموزههای ایران باستان[نیازمند منبع]و تشیع امامی آشنا شده و مجموعه این آموزهها او را برای تبدیل شدن به یک حاکم مقتدر، فرمانده نظامی و پیشوای مذهبی آماده ساخت.
بازگشت به اردبیلمجسمه شاه اسماعیل با دیوان شعر خود در دست اثر استاد ودود مؤذن-موزه شیخ صفی الدین اردبیلیقزلباشان به بهانه زیارت بقعه شیخ صفیالدین با کسب اجازه از کارکیا اسماعیل را به اردبیل بردند. هدف قزلباشها از این کار خروج از حیطه کارکیا بود[نیازمند منبع]. قزلباشان به همراه اسماعیل به منطقه خلخال رفتند و نزدیک به سه ماه در روستاهای اطراف خلخال اقامت داشتند. ایشان در این مدت با خلفای خود در آناتولی ارتباط بر قرار کرده و از آنها میخواستند که ترکان قزلباش را جمعآوری کرده به ایران بفرستند در مدت سه ماه در حدود دو هزار قزلباش به شیوههای مختلف از آناتولی وارد ایران شده به اردوی اسماعیل پیوستند.در این هنگام اسماعیل ۱۲ سال و یک ماه بیشتر نداشت. از وقتی که اسماعیل از لاهیجان بیرون آمده بود تا هنگامی که در ارزنجان اردو زد در حدود هفت هزار ترک آناتولی به اردویش پیوستند که بیشتر از نه قبیله زیر بودند:
ایل شاملو از شمال شرق مدیترانه و شمال غرب شام
تکه لو از ناحیه جنوبی آناتولی
افشار از ناحیه آناتولی
قاجار از شمال و شرق آناتولی
روملو از ناحیه آناتولی
قرهمان از منطقه کیلیکیه در جنوب آناتولی و اطراف قونیه
ورساق از منطقه کیلیکیه در شمال دریای مدیترانه
ذوالقدر از بخش علیای فرات بین سوریه و ترکیه کنونی
استاجلواز شرق آناتولی
بیات از شرق آناتولی و شمال عراق
علاوه بر این قبایل دستهجاتی از قبایل مغول ساکن در نواحی تالش و سوادکوه نیز در اردوی اسماعیل بودند که در برابر ترکان در اقلیت بودند و «صوفیان تالشی» نامیده میشدند.
از قیام تا پادشاهی
نوشتار(های) وابسته: بینش و ایدئولوژی صفویان
تصرف آذربایجاننوشتار وابسته: فتح تبریزدر سال ۸۷۹ هفت تن از سران قزلباش در ارزنجان یک جلسه مشورتی با حضور شاه اسماعیل برگزار کردند تا در مورد حرکت جهادیشان تصمیم بگیرند؛ موضوعی که در این جلسه مطرح بود این بود که برای جهاد به گرجستان حمله کنند یا ایروان را بگیرند (دو منطقه مسیحینشین که حاکمانشان از خاندانهای دیرین ایرانی و بازمانده از دوران پارتیان و ساسانیان بودند) عدهای نیز پیشنهاد دادند به روستاهای آذربایجان حمله کنند و عدهای نیز بر این عقیده بودند مدت زمان بیشتری در ارزنجان بمانند که ترکان بیشتری به لشکر بپیوندند و سپس به آذربایجان یورش برده، آن جا را از آن خود کنند.
اسماعیل برای گردآوری سپاه بیشتر به قراباغ و وان) رفت و در سال ۹۰۶ قمری همراه با هفت هزار سپاهی قزلباش به سمت شروان لشکر کشید. در جنگی که نزدیک قلعه گلستان روی داد، فرخ یسار با وجود بیست هزار جنگاور مغلوب و کشته شد.اما قلعه گلستان در مقابل سپاه صوفیان به مقاومت پرداخت و بلافاصله تسلیم نشد. با این حال باکو تسلیم شد و سردار خردسال به جای آنکه وقت خود را برای محاصره و تسخیر قلعه گلستان ضایع کند، از حوالی شروان عزیمت کرد و راه آذربایجان را پیش گرفت. در نزدیک نخجوان الوند بیگ آققویونلو را مغلوب کرد (۸۸۰ش/۹۰۷ ق /۱۵۰۱ م) و خود پیروزمندانه وارد تبریز شد و سلطنت خود را با اعلام و اظهار سلطنت شیعه که به هر حال با آیین اکثریت اهل شهر مغایر بود، اعلام داشت. شاه اسماعیل یکم صفوی قیام مؤثر خود را ضد امیران آققویونلو به سال ۹۰۷ قمری، از اردبیل آغاز کرد ولی پایتخت خود را به تبریز انتقال داد. با این وجود، اردبیل به سبب آن که مدفن شیخ صفیالدین بود، پایتخت معنوی شاهان صفوی بهشمار میرفت و از تقدس و احترام خاصّی بهرهمند بود.کلاه خود شاه اسماعیل صفویوی در حالی که چهارده سال بیشتر نداشت به کمک مریدانی که سخت به او معتقد بودند در سال هشتصد و هشتاد ه.خ شاه ایران شد و سلسله خویش را به نام جدش صفیالدین، «صفویه» نامید که در تاریخ ایران به دو دلیل اهمیت بسیار دارد:
یکی این که این سلسله اولین سلسله کاملاً مستقل ایرانی و ملی بعد از حمله اعراب به ایران (در سال ۳۲ قمری) بودهاست.
دوم اینکه مذهب تشیع در ایران توسط شاه اسماعیل مذهب رسمی اعلام شد.
اعلام تشیع به عنوان مذهب رسمیاعلام شیعه به عنوان مذهب رسمی در مسجد جامع تبریز در سال ۱۵۰۱ میلادیشاه اسماعیل در اولین اقدام مهم خود، در شهر تبریز مذهب تشیع را به عنوان مذهب رسمی دولت و مملکت صفوی اعلام نمود. نکته جالب این است که در آن هنگام اکثریت مردم تبریز نیز سنی مذهب بودند. (چیزی حدود دو سوم)[نیازمند منبع] امرای قزلباش این مطلب را به شاه اسماعیل یادآور شدند، اما شاه در پاسخ عنوان کرد که «در این کار خداوند و امامان او را یاری خواهند کرد و اگر مردم بخواهند در مقابل او کوچکترین اعتراضی کنند، پاسخشان شمشیر خواهد بود.»
پیوستن قبایل ترک آناتولی
ایلات ترک بهارلو (از اولاد بایرام خوجه بهارلو و از ایلات تشکیل دهنده قراقوینلوها بودند) و قبایل ساری قمیش قبل از تسخیر تبریز (۹۰۷ ق / ۱۵۰۲ م) به سرکردگی حسن خان به شاه اسماعیل پیوستند.
ایجاد وحدت ملی
پس از برافتادن ایلخانان مغول و به مدت حدود دو قرن در ایران از بلخ تا دیاربکر وضعیت ملوک الطوایفی حاکم بود. «روملو» در خصوص سال ۸۸۰ خورشیدی (۱۵۰۱ م./۹۰۷ قمری) مجموعهای از حکام محلی را نام میبرد، که مهمترین آنها عبارت بودند از: سلطان حسین بایقرا آخرین شاه تیموریان در خراسان، بدیع الزمان میرزا در بلخ، سلطان مراد در عراق عجم، حسین کیای چلاوی در سمنان، مراد بیک بایندر در یزد و شاه اسماعیل در آذربایجان.
شاه اسماعیل با برخورداری از نیروی قزلباش تصمیم گرفت که ایران را متحد سازد. ابتدا سلطان مراد حاکم عراق عجم -که پسر سلطان یعقوب آققویونلو بود- را در نواحی مابین همدان و بیجار شکست داد و سلطان مراد به شیراز گریخت. شاه اسماعیل او را تعقیب نمود و او از ترس به بغداد گریخت و شاه اسماعیل بدون جنگ شیراز را تصرف نمود و از آنجا به قم رفت. سپس بر حسین کیای چلاوی حاکم سمنان و فیروزکوه پس از جنگی سخت غلبه کرد؛ و نهایتاً یزد و ابرقو را که در اختیار محمدکره بود، تصرف کرد و از شهری به شهری رفت و حکام محلی را برانداخت یا تابع خود نمود. آنگاه در سال ۸۸۷ ه.خ (۹۱۴ قمری) عازم عراق عرب شد و بغداد و نجف را نیز فتح نمود. بدین ترتیب او در مدت هفت سال تمام ایران بزرگ به جز برخی نواحی نظیر خراسان و ارمنستان را تصرف نمود و حکومتی واحد و مستقل را در آن برقرار ساخت و به عنوان پادشاه ایران تاجگذاری نمود.
ه شیوه کشورداری شاه اسماعیل و ترویج مذهب شیعه احتمالاً مانع تجزیه ایران آشوبزده میان دو قدرت بزرگ عثمانی و خانهای ازبک آسیای میانه شد. وی برای تعدیل سیاستهای افراطی سران قزلباش، صوفیان و مریدان حیدری، علمای ایرانی و نیز جبل عامل، کوفه و بحرین را به تدوین کتابهای فقهی در زمینه شیعه دوازده امامی دعوت کرد- محقق کرکی که در نشر فقه و اصول مذهب شیعه اثنی اشعری شخصیت مهمی محسوب میشد، از جمله آنان بود. از جمله اقدامات شاه صفوی برای تجلیل از امامان شیعه ضرب سکه با نام ائمه اثنی عشری، قرار دادن نام ۱۲ امام شیعه به عنوان سجع مهر شاهی؛ تعمیر و توسعه آرامگاه امامان در شهرهای عراق و مشهد و نیز ایجاد ساختمان مقبره برای امامزادهها در شهرهای ایران و طرح آبرسانی از فرات به نجف بود
شاه اسماعیل کلیه وظایف اداری و کشوری را به ایرانیانی سپرد که در اعتقادشان به تشیع جای شک و شبهه نبود و بسیاری از آنان پیشینه طولانی در کارهای دیوانی داشتند. نامدارترین رجال او عبارت بودند از: امیر زکریا تبریزی، محمود خان دیلمی، قاضی شمسالدین لاهیجانی، امیر نجم رشتی، امیر نجم ثانی، میر سید شریف شیرازی و شمس الدین اصفهانی
شاه اسماعیل به رسمها و آیینهای مذهبی و ملی بسیار علاقه نشان میداد و به ایجاد آبادانی و بناهای یادبود اهتمام داشت. مهمترین آثاری که از دوران وی به یادگار مانده، عبارتند از ۴ بازار دور میدان قدیم اصفهان؛ مدرسه هارونیه و بقعه امامزاده هارون در اصفهان. وی بناهای یادبودی هم در اوجان فارس و شیراز و آبادانی و ساختمانهای متعددی در خوی و تبریز بنیاد کرد.
همسر
نام یکی از همسران او «حیات» ذکر شده که شاعری فارسیزبان بودهاست.همسر اصلی و محبوب وی شهبانو تاجلی بیگم بود که در نزد شاه اسماعیل بسیار عزیز و گرامی بود شاه اسماعیل شعرهایی در وصف زیبایی و شجاعت تاجلی سروده بود و او را بسیار دوست میداشت تاجلی بیگم مادر ولیعهد هم بود
جنگ با دشمنان خارجیجنگ شاهاسماعیل و ابوخیرخان
جنگ چالدرانپس از سقوط سلسله تیموریان، شیبک خان ازبک (یکی از نوادگان چنگیزخان که احیای امپراتوری تجزیه شده اجداد خود را در سر میپروراند)، به تشویق سلطان بایزید دوم برای نابودی دولت نوبنیاد صفوی از سمت شمال شرقی وارد ایران شد. شاه اسماعیل ابتدا تلاش کرد با فرستادن سفیران حسن نیت به سمرقند او را از ورود به ایران منع کند اما چون نتیجهای نگرفت، به قصد جنگ با شیبک خان به خراسان لشکر کشید و شهرهای دامغان، گرگان و مشهد را آزاد کرد. پس از آن، دو لشکر در نزدیکی شهر مرو رودروی هم قرار گرفتند و در نبردی سخت، سپاه ایران بر ازبک پیروز شد. پس از آن شاه اسماعیل فرمان داد پوست سر شیبک خان را پر از کاه کنند و آن را به دربار سلطان بایزید عثمانی بفرستند.
اما در همین هنگام با یورش عثمانیها مواجه شد. خلیفه عثمانی به نام سلطان سلیم یکم که شیعیان را کافر میدانست و خود را نیز خلیفه تمامی مسلمانان جهان میخواند به قصد اشغال کامل ایران با لشکری عظیم به این کشور لشکرکشی کرد. شاه اسماعیل به قصد دفع حمله عثمانیان که پس از فتح دیاربکر مستقیم راه تبریز را در پیش گرفته بودند با جمعآوری حدود ۵۰ هزار سرباز در مقابل ۲۰۰ هزار سپاه عثمانی به غرب لشکر کشید و به رغم کمبود نیرو و استفاده سپاه مهاجم از توپخانه در نبرد چالدران در سال ۸۹۳ خورشیدی آنچنان دلیرانه فرماندهی کرد و خود در میدان نبرد جنگید که بهرغم شکست خوردن، نبرد او در زمره نبردهای بزرگ تاریخ و از افتخارات ایرانیان محسوب میشود.
در این جنگ ۴۹۰۰۰ سرباز ایرانی که تنها از سلاحهای سرد مانند شمشیر و نیزه استفاده میکردند در برابر سپاه دویست هزار نفری عثمانی که مجهز به توپ و تفنگ بود به سختی ایستادگی کرد ترکان عثمانی در این جنگ قسمت بزرگی از آذربایجان را به اشغال خود درآورند. اشغال بخشهایی از آذربایجان توسط عثمانی تا زمان شاه عباس اول ادامه داشت. (البته پس از شاه اسماعیل نیز نبردهای پرشماری بین ایران و عثمانی به ویژه در دوره شاه عباس درگرفت و اختلافات مرزی و مذهبی دو کشور تا زمان فروپاشی امپراتوری عثمانی در جنگ جهانی اول به درازا کشید)
شاه اسماعیل توانست در مدتی کوتاه با تدابیر جنگی ایران را متحد کرده و در برابر هجوم دشمنان داخلی و خارجی به ویژه ازبکان و عثمانیها که از خاور و باختر به ایران حمله میکردند به خوبی مقاومت کند.
مرگمقبره شاه اسماعیل- بقعه شیخ صفی الدین اردبیلیدر ۲۳ مه ۱۵۲۴/ ۱۹ رجب ۹۳۰ شاه اسماعیل درگذشت و در آرامگاه خانوادگی در اردبیل به خاک سپرده شد. او هنگام مرگ دو ماه تا سی و هفت سالگی فاصله داشت و تقریباً بیست و سه سال سلطنت کرده بود.لوازم شخصی شاه که در جریان نبرد چالدران به دست عثمانیان افتاد. از موزه توپقاپی، استانبول.فرزندان پسران
شاه تهماسب یکم، (تولد ۲۲ فوریه ۱۵۱۴ شاهآباد اصفهان – مرگ ۱۴ می ۱۵۷۶ قزوین) از ملکه تاجلی بیگم زاییده شد.
سلطان القاس میرزا (تولد ۱۵ مارس ۱۵۱۵ تبریز – مرگ ۹ آوریل ۱۵۵۰، قلعه قهقه مشگینشهر)
سلطان رستم میرزا (تولد ۱۳ سپتامبر ۱۵۱۶ اردبیل) چند سال بعد از تولد درگذشت.
سلطان سام میرزا (تولد ۱۶ اوت ۱۵۱۷ مراغه – مرگ دسامبر ۱۵۶۷ قلعه قهقه مشگینشهر) از ملکه تاجلی بیگم زاییده شد.
سلطان بهرام میرزا (تولد ۷ سپتامبر ۱۵۱۸ مراغه – مرگ ۱۵ سپتامبر ۱۵۵۰ همدان) از ملکه تاجلی بیگم زاییده شد. او چهار پسر داشت؛
سلطان حسین میرزا (مرگ ۱۵۶۷)
سلطان ابوالفاتح میرزا (مرگ نامشخص)
سلطان ابراهیم میرزا (مرگ ۱۵۷۷)
سلطان بدیعالزمان میرزا (مرگ ۱۵۷۷)
دختران
شاهدخت شهنواز بیگم، در سال ۱۴ می ۱۵۱۳ با شاهزاده مرادخان پسر شاهزاده احمد و نوه بایزید دوم ازدواج کرد.
شاهدخت گونیش خانم، (تولد ۲۶ فوریه ۱۵۰۷ – مرگ ۲ مارس ۱۵۳۳ همدان) در سال ۲۴ اوت ۱۵۱۸ با مظفر امیر دیباجی ازدواج کرد.
شاهدخت پریخان خانم، (مرگ ۱۵۴۳ خانات شکی) در ۴ اکتبر ۱۵۲۱ با سلطان خلیل شروانشاه ازدواج کرد سپس در سال ۱۵۳۹ با درویش محمدخان شکی ازدواج کرد. وی زاییدهٔ تاجلی بیگم بود
شاهدخت خانیش خانم، (مرگ ۱۲ مارس ۱۵۶۲) در سال ۱۵۳۷ شاه نورالدین نعمتالله باقی ازدواج کرد. او یک دختر داشت؛
پیکر سلطان بیگم، در سال ۱۵۵۴ با شاه اسماعیل دوم ازدواج کرد.
شاهدخت شاهزینب خانم، وی با محمدخان شرفالدین اوغلی ازدواج کرد.
شاهدخت فرنگیس خانم، وی با عبدالله خان استاجلو ازدواج کرد.
شاهدخت مهینبانو خانم، (تولد ۱۵۱۹ اردبیل – مرگ ۲۰ ژانویه ۱۵۶۲ قزوین) او ازدواج نکرد. او از تاجلی بیگم زاییده شد
حُسن رُخسارين، کيم اؤلدو جان و دل حيران اونا،
وعدهٔ دوُر ِ قمرنى تاپشيرير دوران اوْنا.
چون سنين حُسنين مثالِ يوسفِ کنعان دير،
يوزينى هر کيم کى گؤرمز يؤخدورور ايمان اوْنا
آتش ِ عشقينده اى خونخواره گؤزلو دلبريم،
وعدهٔ دوُر ِ قمرنى تاپشيرير دوران اوْنا.
چون سنين حُسنين مثالِ يوسفِ کنعان دير،
يوزينى هر کيم کى گؤرمز يؤخدورور ايمان اوْنا
آتش ِ عشقينده اى خونخواره گؤزلو دلبريم،
اؤيله يانميشدير بوباغريم، يؤخ دورور درمان اوْنا.
گول ياناغين دلبرا، بس تازهتردير هر زمان
قانلى ياشيمدان تؤکر هردم گؤزوم باران اوْنا.
ظلمتِ زلفونده کؤنلو بو «ختايي» خستهنين
خضره بَنْزَر کيم، گؤرونمز چشمهٔ حيوان اوْنا
..............................
غزلی زیبا بزبان ترکی آذری
از
شاه اسماعیل خطایی