0
0

بیماریهای پوست و درمان آنها - دوره کامل دو جلدی

پزشکی و طب
تماس بگیرید
لطفا جهت اطلاع از موجود شدن محصول شماره همراه خود را وارد کنید
زمانی که محصول موجود شد
ثبت
درحال ذخیره سازی...
کد محصول: product_3134
مجموعه : مجموعه آوات کتاب کتب کتب آموزشی طب و یزشکی وزن: 1100 g
تعداد :
+

مشخصات محصول انتخابی شما

معرفی اجمالی محصول

بیماریهای پوست و درمان آنها - دوره کامل دو جلدی

قبل از بازنشستگی کامل و عزیمت به آمریکا یکی از همکاران به نام آقای محمد گلشنی به من گفتند در نظر دارم کتابی شامل شرح حال اساتید و تاریخچه بیماری های پوست در ایران به چاپ برسانم و از من خواستند که در این کار شریک و یا پیشقدم باشم، بنده هم به چند دلیل از پیشنهاد ایشان استقبال و آن را دنبال کردم، منجمله اینکه اگر پزشکان جوان هر کشور را به پول رایج آن کشور تشبیه کنیم اساتید و پیشکسوتان در حکم پشتوانه آن اسکناس می باشند و پولی در جهان قدرت دارد که پشتوانه آن قوی باشد .

 

پزشکی ایران با داشتن بزرگان کم نظیری مانند ذکریای رازی و بوعلی سینا و ... که هم طبیب بوده اند و هم حکیم، باید ضمن برخورداری از علوم و تکنیک های جدید باتکیه به روش و منش و درجه علمی این بزرگان در صدد احراز جایگاه بالایی برای خود باشد. از طرفی چون تلاش این همکار محترم را در خرید محلی برای انجمن پوست و تکثیر چندین کتاب مهم پوست که به طور رایگان در اختیار پزشکان متخصص پوست و رزیدنت ها قرار گرفت دیده بودم دانستم که این کار حتما عملی خواهد شد و نباید این فرصت را از دست داد لذا مطالبی در حد اطلاع خود را که پاره ای از آن در سایت این جانب (www.hairskinclinic.com) موجود بود در اختیار گذاشتم و در دو نوبت هربار چند ساعت به سوالاتی که توسط خبر نگار مسئول اینکار آقای رضا حسین مردی در این خصوص از من شد و ضبط گردید پاسخ دادم، ضمنا از همکاران متخصص پوست و همکلاسان خود در خارج از کشور خواستم که با بیان یا ارسال اطلاعات خود در این راه مارا یاری نمایند. خوشبختانه آقای دکتر حسین نبئی متخصص و استاد درماتوپاتولوژی در امریکا زحمت کشیده و بیوگرافی استاد دکتر امیرحسین مهرگان را برای من ارسال فرمودند و دو همکلاس بسیار فعال و با سلیقه به نام آقای دکتر سعید مینوکده و آقای دکتر جواد جمشید نژاد قسمتی از سایت www.dp1345.com را که برای تهیه آن زحمت بسیار کشیده اند با سرفصل "یادی از استادان و خاطره ها" در اختیار گذاشتند تا اینجانب و هر یک از همکاران که مطلبی ارائه نماید در آنجا چاپ و ضبط گردد.

 

در ادامه از نشریه محترم پزشکی امروز که سابقه طولانی در خدمت علمی به پزشکان و مردم دارد خواستم با چاپ و اطلاع رسانی این مطلب از همکاران محترم بخواهیم با ارسال مطالب خود در تکمیل و تصحیح و غنای این مجموعه با ما همکاری فرمایند.

 

در زمان دانشجویی و رزیدنتی اینجانب، آموزش رشته پوست عمدتا در بخش پوست بیمارستان رازی با ریاست بنیانگذار این رشته، جناب دکتر محمد علی ملکی یزدی و معاونت دکتر حسن محقق یزدی و افراد جوان تر تیم، و در بخش پوست بیمارستان هزار تختخوابی توسط دکتر پاشا محققی و آقای دکتر سردادور و آقای دکتر سیدی با ریاست آقای دکتر صدری انجام می شد.

 

درمانگاه پوست بیمارستان سینا هم توسط آقای دکتر شرقی و آقای دکتر جابر انصاری در زمان دانشجویی ما دایر ولی بعدها تعطیل شد.

 

کتاب های فارسی آموزش پوست توسط آقای دکتر ملکی در دو جلد و کتاب بیماری های پوست و آمیزشی توسط دکتر پاشا محققی در یک جلد و کتاب بیماری های مو توسط آقای دکتر سیدی در یک جلد در دسترس ما بود. نحوه آموزش در آن زمان، دیدن بیماران سرپایی در درمانگاه و بستری در بخش ها و توضیح درباره بیماری شان توسط اساتید و برداشت یادداشت از صحبت های آنان بود. درباره برخی علوم غیر بیمارستانی، همکلاسان ما یادداشت ها خود را به صورت پلی کپی، چاپ و در اختیار همکلاسان می گذاشتند.

 

آقایان دکتر محقق یزدی و دکتر سردادور، کتابی به زبان فارسی نداشتند، لکن دکتر محقق یزدی بیشتر از کتاب انگلیسی Andrews و آقای دکتر سردادور بیشتر از کتاب فرانسوی DEGOS صحبت می کردند و بنده هم مانند همیشه از این فرصت استفاده می کنم تا لابلای آن نکاتی از شرایط خوب و بد زمان خود و پیشگیری و درمان بیماری های پوست و آمیزشی و کارهای زیبایی و نقایص نحوه آموزش و درمان و روابط بین بیمار و پزشک و دانشجو و استاد را به امید بهبود آن در آینده به عرض برسانم. باشد که با تکمیل و تصحیح آن توسط همکاران، آینده بهتری برای بیمار و پزشک تامین گردد.

 

معرفی دکتر یزدانبخش نجفیان به قلم دکتر سعید مینوکده در آمریکا برگرفته از سایت www.dp1345.com

 

یزدانبخش نجفیان همکلاس و هم گروه من و منوچهر میکاییل و منیژه نجم آبادی و پوران ناجی و ... در گروه 21 بود . فوق العاده پسر درس خوان و پر معلومات و پر کوشش و تلاش و در عین حال صمیمی و خوش اخلاق. شاید تنها کسی از کلاس ما بود که به شهربانی متعهد بود و بعد از فارغ التحصیلی پزشک شهربانی شد. ایشان در ایران تخصص پوست گرفت و با معرفی رسمی دکتر پاشا محققی، رئیس وقت بخش پوست دانشگاه تهران و کسب موافقت بسیار سخت دکتر نصراله مژدهی رئیس وقت دانشکده پزشکی پس از مقاومت نسبتا طولانی و چندین بار مخالفت! و در انتها با موافقت بهداری شهربانی، با استفاده از بورسیه پوست سهمیه دانشگاه تهران با در دست داشتن توصیه نامه دکتر محمد علی ملکی به رئیس وقت بخش پوست دانشگاه وین و نامه توصیه از آقای دکتر مسلم بهادری استاد پاتولوژی برای سفیر وقت ایران در اتریش آقای دکتر صدری برای کسب تجربه در زمینه آلرژی و نقش آن در بیماری های پوستی به مدت دو سال به اتریش رفت. پس از بازگشت هم تعهد خدمت در شهربانی را به انجام رساند و هم داوطلبانه در دانشگاه تهران (بیمارستان رازی و بیمارستان امیر اعلم) وبه طور رسمی در دانشگاه آزاد در امر آموزش شرکت نمود .

 

یزدانبخش مقالات و کتب مختلفی را در زمینه تخصص اش تالیف و انتشار داده است و اگر یادمان باشد در جشن 45 سال فارغ التحصیلی امان هم به همه کتابش را هدیه داد. ایشان در نشریه پزشکی امروز که هر هفته در تهران چاپ و منتشر می شود مقالات متعددی انتشار داده است که اکثرا تازه های پزشکی در رشته پوست را برای اطلاع عموم به بحث و بررسی میگذارند .

 

یزدانبخش به تازگی بازنشسته و در حال حاضر در بوستن است. یکی از سه پسر یزدانبخش که از دانشگاه هاروارد فارغ التحصیل شده در حال حاضر به عنوان نفرولوژیست در بخش پیوند کلیه مشغول خدمت و تحقیق بوده در بوستن زندگی میکند و این دلیل بودن یزدانبخش در بوستن ماساچوست است. یزدانبخش علاقه فراوانی به تماس با دوستان همکلاسی در آمریکا دارد و این علاقه و اشتیاق را با تبریک عید نوروز نود و پنج که مخاطبش همه ما هستیم نشان داده است:

 

دو قدم مانده به خندیدن برگ،

 

یک نفس مانده به ذوق گل سرخ،

 

چشم در چشم بهاری دیگر،

 

تحفه ای یافت نکردم که کنم هدیه تان،

 

یک سبد عاطفه دارم همه ارزانیتان .

 

و من هم این معرفی مختصر را میفرستم که به اطلاع دوستان همکلاسی برسانی .

 

 

 

استاد دکتر محمد علی ملکی یزدی

 

شخصیتی متین و قابل احترام در جامعه پزشکی ایران و خارج کشور بودند. در ایران، یک بار وزیر فرهنگ و یک بار وزیر بهداری دکتر محمد مصدق و بعد ها اداره کننده سازمان نظام پزشکی و تا آخر عمر رئیس و بانی انجمن متخصصین پوست ایران و مدیر مجله بیماری های پوست و آمیزشی بودند.

 

یکی از افتخارات اینجانب این است که عضو هیئت تحریریه مجله بیماری های پوست و آمیزشی تحت نظارت ایشان بودم و در آن مجله، مقالاتی هم از من پذیرفته و چاپ شده است. یکی از این مقالات را که در سال 1360 یعنی 35 سال پیش در این مجله نوشته بودم، هفته پیش بر حسب تصادف در جلسه صبحگاهی بیمارستان امیر اعلم در حضور اساتید و دانشجویان بخش داخلی خواندم که مورد توجه آنان قرار گرفت و استاد، دکتر قارونی فرمودند این مقاله حتی امروز هم برای ما تازگی دارد.

 

اکنون که از انجمن بیماری های پوست نام بردم به جاست که از آقای دکتر فریدون فروهری هم که برای انجام امور انجمن، فعالیت زیادی می کردند، ذکر خیری به عمل آورم.

 

از شخصیت و احترام و مقام والای آقای دکتر ملکی در خارج از کشور هم به ذکر دو خاطره اکتفا می کنم. یکی نامه سفارشی ایشان به پروفسور ویدمن، رئیس بخش پوست وین برای معرفی اینجانب، وقتی برای ادامه تحصیل با استفاده از بورسیه دانشگاه وین به اتریش می رفتم می باشد. یک الی دو ماه پیش از ورود من به اتریش، متاسفانه پروفسور ویدمن درگذشته بود ولی جانشین ایشان پروفسور Niebauer آن نامه را نگهداری کرده و در روز ورود من به بخش، آن را از کشوی میز خارج کرده و به من نشان دادند. نامه ای که سبب شد من هم حواسم را بیشتر جمع و احترام خود و آقای دکتر ملکی و ایرانی ها را در اتریش، حفظ کنم و بالا ببرم.

 

خاطره دیگر سفری بود که برای حضور در کنگره بیماری های پوست به اتفاق عده ای از همکاران، از جمله آقای دکتر حسین نبئی، در خدمت ایشان به مصر رفتیم. در پایان کنگره، رئیس کنگره پوست به افتخار ایشان، در منزل مهمانی ترتیب دادند که ما هم در آن شرکت داشتیم. این استاد پوست مصری که اسمشان یادم نیست، همسر مرحوم ام کلثوم، خواننده شهیر و ملی مصر بودند. در پایان مهمانی به هر یک از ما یک نوار از ام کلثوم اهدا شد. نکته مهم دیگری که شاید برای شما خوانندگان، جالب و برای خانم ها سرمشقی باشد، آراستگی همسر متین آقای دکتر ملکی بود که سرانجام، خانم ها از روی کنجکاوی از ایشان پرسیدند این زیور آلات جالب را از کجا تهیه و حدود قیمت آن ها در چه حدی است؟ با کمال تعجب جواب دادند، این ها همه مصنوعی است و قیمتی ندارد. وقتی بیشتر به حکمت کار این خانم فرهیخته پی بردم که چند سال بعد، منزل این زوج محترم مورد دستبرد دزدان قرار گرفت ولی دزد بیچاره هیچ جواهری از این خانه نصیبش نشد.

 

استاد دکتر محمد صدری

 

همزمان یا قبل از دکتر محمد علی ملکی رئیس بخش پوست دانشگاه تهران بودند. اینجانب یک الی دو بار در زمان دانشجویی در کلاس درس ایشان بوده ام. لکن به علت کهولت، امر آموزش و درمان بیماران پوستی در بیمارستان هزار تختخوابی، عملا توسط همکاران جوان تر ایشان، آقایان دکتر پاشا محققی، دکتر سردادور و دکتر سیدی اداره می گردید.

 

استاد دكتر حسن محقق يزدى

 

استاد دكتر محقق يزدى طى حدود ٢٠ سال درجات مختلف دانشگاهى را تا استادى در يافت وتا جايى كه من بخاطر دارم هميشه همكار ودست راست استاد دكتر ملكى بودند . همكارى ايشان با آقاى دكتر ملكى منحصر به خدمت در بيمارستان رازى نمى شد بلكه در انجمن بيمارى هاى پوست هم ايشان در كنار اقاى اقاى دكترملكى مشقول فعاليت بودند .

 

ايشان بر خلاف اكثر اساتيد كه كتاب مرجع ايشان از مكتب فرانسه بود ما را به كتابهاى انگليسى رجوع ميدادند و البته بتدريج كتابهاى فرانسه جاى خود را به كتابهاى انگليسى داد

 

در زمان حياتشان بطور منظم در جلسات مشورتى پوست كه هر ٥ شنبه در كلينيك ايرانيان به ابتكار اقاى دكتر حسين نبى براى رفع مشگلات بيماران برگزار ميشد شركت ميفرمودند

 

استاد دکتر پاشا محققی

 

ویژگی مرحوم پاشا محققی در معاینه بیماران این بود که هرگز به بیماران نزدیک نمی شدند و از فاصله یک الی دو متری بیماری را با نگاه تشخیص می دادند که شاید به علت مسری بودن بعضی بیماری های پوستی در آن زمان بود. به خصوص که دستکش معاینه هم آن ایام وجود نداشت. ایشان به ما شاگردان هم توصیه می کردند از لمس ضایعات بیماران، غیر از موارد بسیار ضروری خودداری نمایید.

 

آراستگی و شیک پوشی و نظافت ایشان، مثال زدنی و در حد اعلای ممکن بود. سلیقه ایشان در مورد خوراکی ها و تنوع در غذاهای سفره ایشان و مهمان نوازیشان را در مهمانی های منزل که میزبان ما شاگردان خود بودند، هرگز نمی توان از یاد برد. علاوه بر پذیرایی فصلی در منزلشان، ماهی یکبار هم در باشگاهی در خیابان طالقانی که اکنون مرکز جذام است از شاگردان پذیرایی می کردند. نامبرده علاوه بر تسلط به رشته پوست، اهل ریاضیات و فیزیک و فلسفه و منطق بودند و رفت و آمدشان با افراد، انتخابی و محدود به عده ای خاص بود.

 

ماجرای دلخوری و قهر و آشتی دکتر محقق یزدی و دکتر پاشا محققی

 

رقابت بین بخش های پوست بیمارستان رازی و بیمارستان هزار تختخوابی و مسئولین آنها، سرانجام منجر به دلخوری و قهر این دو استاد شد. در جریان بیماری دکتر پاشا محققی، اینجانب که از این موضوع (کدورت بین اساتید) بسیار ناراحت بودم خدمت دکتر محقق یزدی عرض کردم، دکتر پاشا محققی بیمار و در منزل استراحت می کند. بد نیست شما دیداری از ایشان داشته باشید. دکتر محقق یزدی فرمودند اشکالی ندارد و من به دیدن ایشان می آیم.

 

پس از کسب اطمینان از طرف ایشان، خدمت دکتر پاشا محققی رسیدم و بدون آنکه ذکر کنم این پیشنهاد من است، عرض کردم دکتر محقق یزدی از کسالت شما باخبر و مایل هستند از شما عیادت نمایند. دکتر پاشا محققی این مطلب را رد کردند و گفتند به این کار رضایت نمی دهم.

 

به لحاظ اینکه مطلب را نیمه کاره یافتم، چند بار دیگر این موضوع را یادآور شدم و چون به نتیجه ای نرسیدم، مطلب را با همسر دکتر پاشا محققی در میان گذاشتم. وساطت ایشان هم فایده ای نداشت.

 

سرانجام با هماهنگی همسر ایشان تصمیم گرفتیم که دکتر محقق یزدی، بی خبر به منزل دکتر پاشا محققی تشریف بیاورند و در اتاق انتظار بنشینند و من دکتر پاشا محققی را در جریان امری اتفاق افتاده قرار دهم. با این تدبیر ملاقات این دو استاد برقرار و کدورت بین آنها برطرف گردید. پس از این ملاقات آقای دکتر محقق یزدی یکی از نزدیکان خود را از دانشکده دندانپرشکی را برای نمونه برداری از زبان ایشان به منزلشان آوردند که کمک بسیاری برای تشخیص ناراحتی ایشان کرد.

 

از اتفاق روزگار دکتر پاشا محققی، مدت کوتاهی پس از این جریان از دنیا رفتند. دکتر محقق یزدی خوشحال از اینکه قبل از فوت دکتر پاشا محققی به عیادت ایشان رفته است به کارها مشغول بودند و در جلسات هفتگی ما در کلینیک ایرانیان شرکت می فرمودند.

 

یکی از روزها دریافتیم که ایشان هم به طور ناگهان دچار ضعف و کسالت شده اند. به دنبال این جریان، ایشان در بیمارستان مدائن بستری و در نهایت تعجب در عرض دو هفته، دار فانی را وداع گفتند.

 

خاطره ای از دکتر پاشا محققی درباره بیماری AIDS

 

تازه بیماری AIDS کشف شده بود و این جانب هم برای شرکت در کنگره بیماری های پوست به آمریکا رفته بودم . پس از بازگشت از کنگره ایشان فرمودند که گزارشی از نکات جالب کنگره را به اطلاع همکاران و رزیدنت ها برسانم . یکی از مطالبی که من در این سخنرانی در بیمارستان رازی از آن صحبت کردم پیدایش بیماری آمیزشی جدید AIDS بود که به ناگهان در عده ای از مردان همجنس باز در نیویورک و لس آنجلس بروز کرده بود . ضمن شرح این بیماری من بر روی انتقال ویروس HIV از طریق سکس مقعدی تاکید بسیار کردم زیرا تصورمیکردم و خوشحال بودم که این بیماری در یک گروه کوچک با رفتار جنسی غیر متعارف ایجاد و به آن محدود خواهد ماند . پس از پایان کنفرانس و به طور خصوصی وقتی به اتفاق با اتومبیل روانه منزل بودیم فرمودند با همه تاکیدی که بر روی سکس مقعدی شده این نظریه نمیتواند درست باشد زیرا سکس مقعدی از دوران های قدیم به علت محدودیت و عدم دسترسی به جنس مخالف در گروه هایی از مردان مانند زندانیان و ... وجود داشته ولی تاکنون چنین عوارضی از آن دیده نشده است.
یک سال بعد یعنی در سال 1983 بیماری AIDS را در خانم هایی که با این مردان هم بستر شده بودند گزارش کردند و صحت نظر ایشان تایید گردید و معلوم شد که این بیماری از طریق سکس طبیعی یا واژینال هم منتقل میگردد معذالک خطر سرایت از طریق سکس مقعدی شدید تر است . بعد ها معلوم شد که علاوه بر خون تمام ترشحات بدن آلوده به ویروس است به طوری که بیماری از طریق سکس دهانی و حتی شیر مادر به نوزاد منتقل میگردد و البته از طریق خون به جنین هم منتقل میشود. انتقال بیماری از راه سرنگ و سوزن و وسایل آلوده هم بر لیست راه های انتقال افزوده شد و این طریق انتقال در نزد معتادان شیوع فراوانی دارد .
امروزه بیماری AIDS  در هر گوشه ای از دنیا پیدا میشود و قریب 37 میلیون نفر آلوده به ویروس میباشند اما جالب است که فقط نیمی از این تعداد از الوده بودن خود خبردار هستند و نیمی دیگر همچنان غافل و بی خبر از آلودگی خود سبب پخش بیماری به دیگران میشوند زیرا بیماری AIDS تا مدتها علامتی نداردو بی سروصدا از فردی به فرد دیگر منتقل میگردد.

 

استاد دکتر سردادور

 

مرحوم دکتر سردادور مردی ساده پوش و ساده زیست بودند. به معنویات توجه فراوان داشتند و بر حسب مناسبت اشعار زیادی از حافظ و سعدی و مثنوی، چاشنی دروس می کردند. پایبندی شدیدی نسبت به خانواده، یعنی مادر و خواهر خود داشتند و تا آخر عمر با آن ها زندگی می کردند. نحوه تدریس ایشان هم به گونه خاصی بود و پس از شرح و تشخیص روی هر بیمار، می فرمودند بروید کتاب DEGOS را بیاورید. یکی از ما دوجلد کتاب قطور دگوس را آورده و ایشان اکثرا می دانستند در کدام صفحه می توان عکس این بیماری را دید. عکس بیمار را به ما نشان می دادند که سبب بهتر به خاطر سپردن و ملکه شدن بیماری برای ما می شد.

 

دریغا که این استاد با همه هوش و حافظه و فضیلت ها، در سنی که هیچ انتظار نمی رفت دچار بیماری فراموشی شده و پس از مدتی از دنیا رفتند.

 

استاد دکتر بیوک ودود سیدی

 

از ویژگی های ایشان، صحبت به زبان فارسی با لهجه بسیار شیرین آذری و آهنگی بسیار محکم و استوار بود. زیرکی فراوانی در برخورد با بزرگترها و ما کوچکترها و بیماران در بیمارستان و مطب داشتند. این نحوه رفتار باعث شده بود که با وجود خدمت در بیمارستان هزار تختخوابی، با بخش پوست بیمارستان رازی (یعنی بیمارستان رقیب) هم در ارتباط باشند و با روسای هر دوبخش رابطه نسبتا خوبی داشتند که کار چندان آسانی هم نبود.

 

مرحوم دکتر سیدی علاوه بر رشته تخصصی پوست، به عتیقه شناسی و موزیک اصیل و فرش ایرانی علاقه مند بودند و در این امور هم اطلاعات بسیار جالبی داشتند. افراد گروه پوست را به طور کامل و عمیق می شناختند و پیش بینی های ایشان در مورد افراد همیشه صادق بود. ویژگی ایشان در تدریس، نشان دادن بیماری های پوست با اسلاید بود که حداقل من برای اولین بار در درس های ایشان آن را دیدم.

 

به چای علاقه فراوانی داشتند و بعد از اتمام بیماران درمانگاه، با ما رزیدنت ها برای صرف چای به پاویون می آمدند. با ذکر یکی از خاطراتم از ایشان یادشان را گرامی می دارم.

 

در ایام اقامت و تحصیل من در اتریش به من فرمودند که بیشتر کشورهای اروپایی را دیده اند ولی به کشورهای آلمانی زبان مانند اتریش، تا کنون سفر نداشته اند و مایلند حالا که من در اتریش هستم، تشریف بیاورند که موجب خوشحالی زیاد من شد. در ایام تعطیلات تابستان این سفر را انجام دادند ولی متاسفانه در همان روزهای اول سفر، دخترشان رعنا دچار دل درد ناگهانی شدند. به اتفاق پدر، این کودک را به بخش جراحی دانشگاه وین بردیم. در تمام طول راه، استاد، رعنا را بغل کرده بودند و حتی از کمک من در حمل کودک امتناء نمودند تا مبادا انتقال طفل از بغل ایشان به من موجب افزایش درد شود. پس از معاینه و تشخیص قطعی آپاندیسیت و احتیاج به عمل جراحی، ایشان تردید داشتند که آیا به سرعت به تهران برگردند و عمل را در تهران انجام دهند یا در اتریش. ولی به اصرار من عمل در آنجا انجام و به سلامتی خاتمه یافت. شادی ایشان در عروسی رعنا را هرگز فراموش نمی کنم. رعنا هم اکنون متخصص پوست و برادر ایشان، جاوید، متخصص جراحی پلاستیک و در بروکسل به اتفاق مادر گرامیشان زندگی و مشغول طبابت می باشند.

 

استاد دکتر شرقی

 

ایشان هم درمانگاه پوست بیمارستان سینا را اداره می کردند و هم در کوچه برلن، خیابان لاله زار مطب داشتند. بیماری های پوست را برای دانشجویان با زبانی واضح توضیح می دادند و کوچه برلن به خاطر مطب پر رفت و آمد ایشان، معروف تر از کوچه های مجاور که مرکز خرید لباس بودند شد. نحوه طبابت خاصی داشتند که بی شباهت به طب سنتی و قدیم نبود و اکثرا داروهایی هم از خودشان به بیماران می دادند.

 

در پایان این قسمت، گرچه اساتید جوان تری هم داشتیم، چون خوشبختانه در قید حیات هستند به مناسبت های دیگر نسبت به آن ها ادای احترام خواهد شد.

 

دکتر فریدون فروهری

 

هم دوره من در زمان رزیدنتی پوست بودند. از ویژگی های خاص ایشان، سه مورد را ذکر می نمایم.

 

اول آنکه به موسیقی ایرانی توجه خاص داشتند و پاره ای از تصنیف های خوانندگانی مانند اساتیدی چون بنان، فاخته ای و شجریان را اجرا می کردند و با یک ساز دهنی کوچک، بسیاری از آهنگ ها را می نواختند.

 

دوم، جوک های فراوانی راجع به تمام قومیت ها و زمینه های مختلف داشتند و در مجالس، موجب شادی همکاران می شدند. این جوک ها را طبقه بندی کرده و در دفتری به اختصار یادداشت کرده بودند.

 

ویژگی سوم ایشان، انجام عمل وازکتومی به روش ساده و سریع در درمانگاه های وزارت بهداشت و مطب شخصی بود.

 

در یکی از شب های نوروز، متاسفانه ایشان را در منزل به قتل رسانیدند. وقتی خبر این حادثه را در فردوگاه مهرآباد شنیدم، از شدت تاثر، بهت زده و سنگینی این غم را همیشه همراه دارم.

 

استاد دکتر جابر انصاری

 

استاد دکتر جابر انصاری در درمانگاه پوست بیمارستان سینا مسئول درمان و آموزش بیماری های پوست بودند و به اتفاق آقای دکتر شرقی این درمانگاه را اداره مینمودند . اینجانب در زمان دانشجویی مدت کوتاهی در خدمت ایشان بودم ولی چون از این تاریخ 57 سال گذشته اسم و فامیل ایشان را به خاطر نمی آوردم این بود که در تلاش برای نوشتن تاریخچه بیماری های پوست دست به دامن همکلاسان زده و برای اینکه شمارا در جریان این تلاش ها قرار دهم و برای سایر همکلاسی ها هم تجدید خاطره ای باشد متن گفتگو با دکتر سعید مینوکده و خانم دکتر منیژه نجم آبادی را در امریکا عینا حضورتان تقدیم میدارم:

 

 

 

گفتگو با دکتر سعید مینوکده:
با دوست و همکلاس عزیزم آقای دکتر سعید مینوکده راجع به شرح حال اساتید پوست تلفنی صحبت میکردم ایشان گفتند یادت هست آن استادی را که از فرط دلسوزی به حال کودکان مبتلا به کچلی سر که آن ایام خیلی شایع بود نحوه مصرف داروی آنها را طوری تنظیم و کنترل میکرد که مثلا- یک الی 2 روز به اتمام تعداد قرص های تجویزی مجددا مراجعه نمایند و از روی تعداد قرص های باقیمانده میفهمید که آیا مادر دارو را درست به کودک داده یا خیر؟ در مواردی که مادران از دادن مرتب قرص ها تخلف کرده بودند عصبانی شده و از روی تاسف و فرط دلسوزی به آنها هشدار میداد که اگر دارو را درست مصرف نکنند کودک اعم از دختر یا پسر کچل و بیمو باقی خواهد ماند و بعد ها مادر خود را از این بابت نخواهد بخشید .

 

ضمن تصدیق به خاطر آوردن این خاطره هیچکدام اسم ایشان را به یاد نمی آوردیم . سرانجام سعید خاطره دیگری از ایشان نقل کرد و گفت : یادت هست به بیماران مبتلا به خارش و اگزما میگفت "تخم مرغ، گوجه فرنگی و بادمجان نخور " و چون بیمار جواب میداد که این برای ما ممکن نیست و در غذای خانواده همه روزه یکی از اینها موجود است و من هم مجبور به خوردن آن میباشم با ناراحتی میگفت "خوب بخور تا بدتر شوی" با این توضیحات هردو تلاش میکردیم بلکه اسم ایشان را بخاطر بیاوریم . در این موقع سعید اضافه کرد"اسم ایشان دو بخش داشت " و من ناگهان گفتم دکتر جابر انصاری و سعید هم تایید کرد . در هرحال استادی دلسوز به حال بیماران بودند، یادشانرا گرامی داشته امیدوارم صفات خوب هر یک از اساتید سرمشقی برای دانشجویان پزشکی و هر خواننده دیگر این سطور باشد

 

گفتگو با خانم دکتر منیژه نجم آبادی و تقاضای همکاری از همکلاسان و همکاران برای ارسال مطلب و تصحیح و تکمیل این بخش
از دوست و همکلاس عزیزمان منیژه خانم نجم آبادی در امریکا تلفنی احوال پرسی میکردم و در این بین از ایشان خواستم اگر خاطره ای از اساتیدمان بیاد دارند برای درج در سایت و آگاهی همکلاسان مرقوم فرمایند و با اشاره به کتاب تاریخ پزشکی ایران توسط آقای دکتر نجم آبادی گفتم از شما انتظار سهم بیشتری در این خصوص می رود ، با صداقت همیشگی جواب دادند کتاب تاریخ پزشکی را پدرم ننوشته اند و تالیف عمویم میباشد . ضمن آنکه چون حرف اول فامیل ما "ن" است به حکم اجبار جز گروه های آخر بودیم و همیشه بدترین بخش ها نصیب ما میشد و خاطره ای یادم نیست ولی بلافاصله اشاره کردند آیا یادت هست در درمانگاه پوست بیمارستان سینا استادی داشتیم که به بیماران میگفتند "چی بخور، چی نخور" ایشان هم مثل سعید مینوکده و من این صحبت های استاد را هنوز به خاطر داشتند.

 

از اینکه این بار هم مثل همیشه دستاوردی از صحبت با ایشان داشتم لذت فراوان بردم و یادم افتاد که هرگز از مصاحبت با ایشان دست خالی بر نگشته ام .
این مثل بدان آوردم تا شما هم کلاسان عزیز مثل منیژه و سعید هرکدام نکته ای به این خاطرات بیفزایید .

 

در جمع یادآور میشوم که حاصل 57سال صرف وقت در رشته پزشکی توسط 300 نفر را نباید دسته کم بگیریم و بهتر است با درج آن در قالب خاطرات هم ذکر خیر از اساتیدمان کرده باشیم و هم با جمع بندی نکات مثبت و منفی آموزش پزشکی و نحوه طبابت در ایران یا هر جا که بوده ایم حاصل آن را به صورت یک تجربه جمعی در اختیار آیندگان قرار دهیم .

 

یقینا این رسالت دسته جمعی مارا تاریخ پزشکی از یاد نخواهد برد و زمان با رفتن ما قادر به دفن آن نخواهد شد بلکه به صورت میراثی به فرزندانمان منتقل و به صورت یک سنت از نسلی به نسل دیگر به شکلی کاملتر منتقل خواهد شد .

 

استاد دکتر مارتیروسیان

 

آقای دکتر مارتیروسیان مسئول اتاق الکتروسرجری در بخش پوست بیمارستان رازی بودند . همزمان با شروع تخصص اینجانب ایشان بازنشسته گردیدند لذا افتخار شاگردی ایشان نصیب اینجانب نگردید و خاطره ای از ایشان به یاد ندارم تا برایتان عرض کنم و در همینجا از سایر همکارانی که با ایشان در تماس بیشتر بوده اند استدعا دارم در صورت امکان دانستنیهای خود را برای چاپ و اطلاع همکاران به ما ابلاغ فرمایند .

 

استاد دکتر مهرداد رواقی ، پایان دوران ریاست آقایان و شروع ریاست خانم ها در بخش پوست بیمارستان رازی

 

آشنایی و ارتباط من با استاد دکتر رواقی از زمان رزیدنتی در بیمارستان رازی شروع و تا پایان خدمت ایشان در دانشگاه آزاد ادامه داشت .

 

دکتر رواقی چهره ای آرام و کم حرف و رفتاری مودبانه و محافظه کارانه داشتند و همیشه امر و نهی خود را با تکیه کلام عنایت بفرمایید شروع میکردند .

 

در دوران تخصص من ایشان مسئول بخش پوست مردان واقع در طبقه اول و آقای دکتر سردادور مسئول بخش زنان واقع در طبقه دوم همان ساختمان بودند. اطاق رئیس بخش در طبقه اول یعنی بخش مردان واقع بود و در طبقه دوم علاوه بر بخش زنان آزمایشگاه آسیبشناسی قرار داشت که به ترتیب زمان آقایان دکتر صادقی و بعدا دکتر محبت آیین و سپس آقای دکتر حسین نبئی مسئول آن بودند . بعد ها بخش آسیب شناسی به قسمت دیگری از بیمارستان رازی منتقل و آقای دکتر نصرت اله حجازی و سرکار خانم دکتر نراقی آن راادلره میکردند .

 

بخش پوست مردان بخش ساکتی بود و عمدتا بیماران مبتلا به بیماری های مزمن مانند پمفیگوس، پسوریازیس و اریتردرمی در آن به مدت طولانی بستری بودند . یکی از بیماران این بخش به نام حسین بنائی در تمام مدت رزیدنتی من یعنی چیزی بیش از سه سال در آن بخش بستری و از بیماری عجیبی رنج میبردند که با هیچ یک از بیماری های شناخته شده آن زمان شباهتی نداشت . گاهی به عنوان سل و گاهی به عنوان نوعی بیماری قارچی تحت درمان بود و سرانجام پس از چندین سال بستری بودن بدون تشخیص از دنیا رفتند .

 

اوضاع بر این منوال ادامه داشت تا پس از بازنشسته شدن آقای دکتر ودود سیدی ، آقای دکتر رواقی به ریاست بخش پوست دانشگاه تهران منصوب گردیدند .ایشان هم آنطور که بعضی از روسای بخش ها سنت کرده بودند روابط خوبی با رزیدنت ها داشته و گاه و بیگاه در منزل و یا رستوران رواق از همکاران و رزیدنت ها پذیرایی نموده و مسایل آموزشی را مورد بحث قرار میداند .

 

در این دوران به علت وقوع جنگ تحمیلی عراق با ایران و شیوع بیماری سالک و شیمیایی شدن تعدادی از سربازان ایران و سوختگی پوست آنها در اثر گاز خردل که بیشتر در نواحی کشاله ران و زیر بغل متمرکز بود مراقبت و درمان این گروه از بیماران هم به بیماران معمول بخش پوست اضافه گردید . در طول ریاست ایشان به علت افزایش بیماران و کمبود تعداد متخصصان این جانب علاوه بر تدریس بیماری های پوست برای دانشجویان دانشگاه آزاد بیشتر وقت خود را صبح ها در بیمارستان رازی میگذراندم . قسمتی از این وقت در آزمایشگاه پاتولوژی و قسمتی در درمانگاه میگذشت و کنفرانس هایی هم از طرف آقای دکتر روحانی که رئیس قسمت آموزش بودند به عهده این جانب گذاشته شده بود که ظهر ها در خدمت اساتید برای رزیدنت ها برگزار میکردیم .

 

پس از بازنشسته شدن آقای دکتر رواقی  ریاست بخش پوست دانشگاه تهران از آقایان به خانم ها منتقل گردید که همچنان ادامه دارد .

 

آقای دکتر رواقی پس از پایان خدمت در دانشگاه تهران مدتی به عنوان معاونت دانشکده پزشکی دانشگاه آزاد مشغول کار بودند . از قضای روزگار در دانشگاه آزاد هم بنده مسئول آموزش پوست به دانشجویان بودم که سبب ادامه ارتباط اینجانب با ایشان بود . از آقای دکتر رواقی - روحشان شاد و یادشان گرامی - یک دختر به یادگار مانده است که در رشته پزشکی دانشگاه آزاد تحصیل میکردند و یقینا هم اکنون پزشکی جوان میباشند ولی از رشته تخصص و محل سکونت و خدمت ایشان در داخل یا خارج از کشور اطلاعی ندارم .

 

یادی از زنده یاد پروفسور امیر مهرگان به قلم دکتر نبئی

 

پروفسور امیر مهرگان اولین پزشک ایرانی است که در توسعه و پیشرفت درماتوپاتولوژی نقش مهمی داشت. در سال 1931 میلادی در تهران به دنیا آمد و تحصیلات ابتدایی و دبیرستانی را در مدارس خرد، شرف و البرز تمام کرد و در سن 24 سالگی از دانشکده پزشکی دانشگاه تهران فارغ التحصیل شد.

 

در سال 1955 میلادی جهت گذراندن دوره تخصصی بیماری پوست در بخش سرطان و پوست فیلادلفیا به آمریکا رفت. پس از گذراندن دو سال رزیدنسی در فیلادلفیا تصمیم گرفت که سال سوم را در بخش پوست بیمارستان دانشگاه ویسکانسین مشغول یادگیری باشد.

 

در سال 1959 با خانم ویرجینیا ساهر ازدواج کرد و صاحب 3 پسر و یک دختر شدند. پروفسور داوود مهرگان پسر بزرگ در حال حاضر رئیس و مشغول برنامه ریزی رزیدنتهای پوست و پروفسور داریوش مهرگان، فرزند دوم ایشان رئیس بخش پوست Wayne State University است.

 

هر دو فرزند از برجستگان درماتوپاتولوژیست هستند و لابراتوار معروف Herman Pinkus را اداره می کنند.

 

پسر سوم ایشان روبرت مهرگان مهندسی برق را در دانشگاه Wisconsin تمام کرده و موفق به دریافت درجه masters dgree از دانشگاه سنترال فلوریدا شد. ایشان با کمپانی مدرونیک کار می کند.

 

شادروان پروفسور امیر حسین مهرگان پس از اتمام تحصیلاتش در آمریکا در سال 1961 میلادی، پایه گذار بخش درماتولوژی بیمارستان نمازی شیراز شد. در کوتاه مدت با دادن چندین کنفرانس علمی برای دانشجویان دانشکده پزشکی و مشاوره های پزشکی، شهرت بخصوص در شیراز و سایر شهر های ایران پیدا کرد. متاسفانه به علت رکود اقتصادی آن زمان که ارزش یک بشکه نفت 79 سنت بود به آمریکا برگشته و در دپارتمان Wayne State University با همکاری پروفسور هرمان پینکوس مشغول به کار شد. دکتر مهرگان همیشه سعی می کرد در کنفرانس های سالیانه درماتولوژی ایران شرکت کند. تمام همکاران محترم، رزیدنتها و دانشجویان عاشق سخنرانی های ایشان بودند.

 

خود من که در آن زمان دوره رزیدنسی پاتولوژی در انستیتو سرطان بیمارستان پهلوی را می گذراندم و همیشه مشکل تشخیصی پاتولوژی ضایعات پوستی داشتیم، پس از شرکت در کنفرانس و آشنایی با پروفسور امیر حسین مهرگان، علاقمند به درماتولوژی و درماتونپاتولوژی شدم. از سال 1969 تا 1999 آن رادمرد بزرگ مثال یک برادر بزرگ، همیشه مرا راهنمایی و کمک می کرد.

 

من قبل از برگشت به ایران، چند ماه همکاری نزدیک در آزمایشگاه پینکوس داشتم.

 

ایشان نه تنها یک درماتولوژیست، درماتوپاتولوژیست، پژوهشگر و دانشمند برجسته ایرانی بودند، بلکه علاقه زیادی به باستان شناسی وطن خود داشتند.

 

دکتر امیر حسین مهرگان مابین سال های 1961 - 1999 دویست و پانزده مقاله علمی در مجلات معتبر درماتولوژی و درماتوپاتولوژی بین المللی و آمریکا منتشر کردند. ایشان با همکاری دانشمند معروف پروفسور pinkus کتاب to را تالیف کردند.

 

همچنین ایشان همکاری نزدیکی در تالیف چندین کتاب با پزشکان دیگر داشتند.

 

دکتر مهرگان علاقه و اطلاعات زیادی به باستان شناسی و تاریخ ایران داشت و سعی می کرد آثار فلزی دوران ساسانیان را جمع آوری کند. هر وقت ما به منزل ایشان می رفتیم همه مهمانها را به اتاق کار خود برده و راجع به تاریخ و آثار باستانی صحبت می کرد.

 

باید بگویم ایشان مردی انسان دوست، پزشک عالیقدر، محقق، دانشمند بزرگ و پدر نمونه در تربیت فرزندانش بود.

 

متاسفانه در سن 69 سالگی به علت سرطان مغز درگذشت ولی بنا به گفته سعدی

 

سعدیا مرد نکونام نمیرد هرگز ... مرده آن است که نامش به نکویی نبرند

 

 

پوست از زمان های قدیم تا هم اکنون رکن اساسی زیبایی ظاهری بوده و هست ، نمونه واضح آن فخر فروشی سفیدپوستان به خاطر داشتن پوست سفید و موی بور به سیاه پوستان است. برتر دانستن یک نژاد یا یک رنگ پوست فجایعی به بار آورده است که ماکسیموم آن در زمان هیتلر و بقایای آنرا در برخورد های پلیس آمریکا با سیاه پوستان شاهد میباشیم. در پزشکی هر یک از انواع پوست ویژگی های مثبت و منفی خاص خود را دارند که بایستی در هنگام تجویز دارو یا عمل جراحی و یا لیزر درمانی مورد توجه باشد . از سوی دیگر از زمان های خیلی قدیم پوست را به حق آینه سلامت بدن دانسته اند زیرا بیماری های تمام اعضا و جوارح بدن و حالات روانی شخص در پوست منعکس و بر عکس بیماری های پوست روی سایر اعضای بدن تاثیراتی دارد که همکاری تنگاتنگ و متقابل متخصصین پوست با سایر رشته های پزشکی را می طلبد.

 

 

حکیم ابوعلی سینا که در راس پزشکان برتر جهان جای دارد توجه خاصی به زیبایی پوست داشته است به طوری که بعضی او را پدر علم زیبایی شناسی هم دانسته اند. اهمیت فراوان زیبایی پوست و مو سبب شده که حتی شاگردان بعضی داروخانه ها و آرایشگاه ها پای خود را از گلیم بیرون گذاشته و با دست درازی های نامعقول خود مشکلاتی به بار می آورند به طوری که ما همه روزه شاهد عوارضی بابت تاتو کردن و سوراخ کردن لب و بینی و ناف و گوش و حتی لیزر و تزریق بوتاکس و فیلر توسط آنان می باشیم .

 

فروش کرم های دست ساز محتوی کورتن و جیوه و داروهای خاص برای درمان سالک و ریزش موهای شدید سر و ابرو و مژه هم تحت عناوین طب سنتی یا گیاهی هر یک داستان خاص خود را دارد.

 

با این همه فرهنگ عموم به نحوی است که خیلی راحت تر پول خود را صرف آرایش میکنند تا مصارف طبی و بهداشتی و اگر شما حق ویزیت یک پزشک در امریکا را با هزینه کوتاه کردن مو در آرایشگاه مقایسه کنید متوجه میشوید که چه تفاوت عظیمی دارد در حالی که در ایران حق ویزیت یک پزشک و هزینه کوتاه کردن مو تفاوتی ندارد.

 

این مطلب سبب شده که ناخود آگاه پزشکان هم به این سمت و سو کشیده شوند و بعضی پزشکان عمومی و یا پزشکان رشته های دیگر به جای طبابت در رشته خود به کارهای زیبایی روی آور شوند.

 

در نهایت رشته پوست و مو هم برای اینکه تکلیف متخصصین این رشته و بیماران معلوم شود آن قسمت از اعمال زیبایی را که زیر مجموعه ای از رشته پوست میباشد به صورت علمی وارد کتاب های مرجع پوست کرده و آن را به صورت فصلی از دروس رشته پوست به رزیدنت ها آموزش میدهند. زیر مجموعه های دیگر رشته پوست شامل مو و ناخن و مخاط دهان و اندام های تناسلی است که مردم باید از آن آگاه باشند. در مورد بیماری های مقاربتی مهمی چون سیفیلیس و AIDS و تبخال های تناسلی و ... به لحاظ تظاهرات پوستی مخاطی فراوانشان نقش متخصصین پوست همیشه برجسته و راهگشا بوده و خواهد بود. بنابراین متخصصین پوست بر حسب زمان و شیوع بیماری ها یا گرایش خود از عناوینی چون متخصص پوست و یا متخصص پوست و مو، و یا متخصص پوست و زیبایی، و یا متخصص پوست و بیماری های آمیزشی، و یا متخصص پوست و لیزر استفاده کرده و می کنند تا دایره فعالیت و تخصص آنها برای مراجعین مشخص باشد. و در مورد سایر پزشکان کلمه متخصص از جلوی این عناوین حذف شده است.

 

 

از جمله بیماری های شایع آن زمان، عفونت های اختصاصی بودند که شامل سه بیماری سفیلیس، جذام و سل بود. بیماری سالک هم یک بیماری بومی در ایران است که در زمان جنگ تحمیلی عراق با ایران بار دیگر شعله ور گردید و تلاش برای ایجاد واکسن سالک بالا گرفت، لکن این تلاش تا کنون به نتیجه ای نرسیده است.

 

 

سفیلیس و سوزاک و شانکرنرم یا آتشک در راس بیماری های شایع آمیزشی قرار داشتند و در بیمارستان نجات تحت نظر آقای دکتر سیادت و یا در بخش های پوست و اورلوژی مورد درمان قرار می گرفتند. بیماران جذامی پیشرفته هم در آسایشگاه های بابا باغی تبریز و آسایشگاه جذامیان مشهد سکنی داده می شدند. در این ایام، تازه تاثیر پنی سیلین بر میکروب سفیلیس، مشخص و سرانجام این بلای خانمان سوز را کنترل کرد.

 

فهم بیماری سفیلیس از نظر علمی بسیار مشکل و اهمیت فراوان داشت زیرا این بیماری، بی سر و صدا به تدریج، تمام جهازات بدن را گرفتار و حتی اثرات آن، جنین را هم در شکم مادر، بیمار می کرد. هر کس بیماری سفیلیس را به خوبی یاد می گرفت، در واقع تمام طب داخلی و رشته های منشعب از آن و طب اطفال و سایر رشته ها مانند چشم پزشکی، گوش و حلق و بینی، دندانپزشکی و اعصاب و روانپزشکی را یاد می گرفت.

 

بد نیست یادآور شوم که عوارض عصبی و روانی سفیلیس در دوره چهارم بیماری دامنگیر عده زیادی از مشاهیر جهان گشته که نمونه های آن فرانسیس اول از فرانسه، هانری هشتم در انگلیس، Schuhmann و Heine و احتمالا نیچه در آلمان و پتر کبیر در روسیه می باشند.

 

<p style="text-align: j

نمایش بیشتر
نمایش کمتر

مشخصات فنی

  • محمد علی ملکی
  • دوجلدی
  • چاپخانه چهر
  • 1337
  • اول
  • رقعی
  • گالینگور
  • 845
  • روغنی
  • سفید
  • فارسی
  • سربی
  • مصور
  • ایران
  • بسیار تمیز
  • بدون مهر و نوشتار-مصور ( با ۸۴۵ تصویر و ۱۲۸ شکل )

نظرات کاربران

تا کنون نظری ارسال نشده است.

شما هم می توانید درباره این کالا نظر بدهید

فایل های دانلود