شیخیه نام گروهی از مسلمانان است که از احمد بن زین الدین احسائی پیروی میکنند که بنیانگذار مکتب شیخیه یا المدرسة الشیخیة است. پس از احمد احسائی مؤسس این مکتب، شاگرد او سید کاظم رشتی جانشین او شد.
پس از سید کاظم رشتی اشخاص مختلفی ادعای جانشینی وی را داشتند، اما از بزرگترین آنها که اجازههای مختلفی از سید کاظم رشتی داشت محمدکریمخان کرمانی بود که به مقبولیت اکثر شیخیه رسید و پس از او نیز شیخیه به دو دسته عمده کرمانیه و باقریه تقسیم شدند که شرح آن را در زیر خواهید خواند.
علی محمد باب در هنگام حضور در کربلا از شاگردان سید کاظم رشتی بود اما پس از ادعاهایی که کرد، شیخیه بیشترین مبارزه را با وی کرد[۱]
محتویات
۱ کتب
۲ سید کاظم رشتی
۲.۱ حاج محمدکریم خان کرمانی
۲.۲ باقریه (شیخیه همدان)
۲.۳ آذربایجانیه ثقةالاسلامیها
۲.۴ آذربایجانیه حجتالاسلامیها
۲.۵ آذربایجانیه گوهری یا احقاقی
۳ عقاید
۴ منابع
کتب
معروفترین کتب شیخیه عبارتند از: شرح الزیارة الجامعة الکبیرة - شرح العرشیة -ابواب و الایمان - عالم ذر- در جواب باب - ارشاد العوام- دقائق العلاج-شرح المشاعر - شرح آیة الکرسی - دلیل المتحیرین -ارشاد العوام - الفطرة السلیمة - طریق النجاة - فصل الخطاب - الکتاب المبین - کفایة المسائل - مصباح السالکین - ینابیع الحکمة - صواعق البرهان - زینبیة - اسرار الشهادة - اجتهاد و تقلید - فهرست - اجتناب - التقلید - دوستی دوستان و کتاب مکتب شیخیه نوشته پروفسور هانری کوربن فرانسوی.[۲]
سید کاظم رشتی
سیدکاظم رشتی متولد ۱۲۱۲ق جانشین احمد احسایی است. سیدکاظم رشتی (سیدکاظم بن قاسم حسینی دشتی گیلانی حائری (کربلایی)) اجدادش از سادات حسینی مدینه بودهاند. او در رشت متولد شد. در جوانی به یزد رفت و از مریدان و شاگردان احمد احسایی گردید. سیدکاظم رشتی مقیم کربلا گردید و تا پایان عمر در این شهر به ترویج و تدریس مکتب شیخیه پرداخت. گفته میشود او بالغ بر یکصدو پنجاه جلد کتاب و رساله در تبیین و تفسیر مکتب شیخیه و آرای احمد احسایی نگاشتهاست.
حاج محمدکریم خان کرمانی
آقای حاج محمدکریم خان کرمانی سومین مقتدای سلسله شیخیه که بعد از حاج سید کاظم رشتی رهبری و پیشوایی این مکتب را بر عهده گرفت؛ بنابراین او سومین رهبر شیخیه محسوب میشود.[۳][۴][۵]
بعد از سید کاظم رشتی برخی از شاگردان وی حاج محمدکریمخان کرمانی را جانشین وی دانستند. از او بیش از ۲۰۰ جلد کتاب و رساله به جا ماندهاست که بیشتر مباحث آن در خصوص حکمت الهی شیعی است. حاج محمد کریم خان فرزند ابراهیم خان ظهیر الدوله والی کرمان است که پسر عمو و داماد فتحعلی شاه قاجار بود.
شیخیه کرمان را بنا به انتساب به مؤسس آن حاج محمدکریمخان، «کریمخانیه» نیز گفتهاند. از ویژگیهای این سلسله احترام و ادب خاص به اهل بیت پیامبر اسلام و همچنین در رفتارهای فردی شان با خود و دیگران میباشد.
پس از محمد کریم خان کرمانی، دو پسر وی به نامهای حاج محمد خان کرمانی و سپس حاج زینالعابدین خان کرمانی جانشین پدر شده و به پیشوائی شیخیه رسیدند. پس از آنها حاج ابوالقاسم خان ابراهیمی(۱۳۱۴–۱۳۹۰ ه.ق) فرزند حاج زین العابدین خان به پیشوائی رسید. پس از او فرزندش حاج عبدالرضاخان جانشین پدر شد که در سال اول انقلاب ایران بدست گروهی به نام الفتح کرمان ترور شد(۱۳۵۸ ه.ش) و در حال حاضر پیشوایی بر عهده سید علی موسوی در بصرهاست. سید کاظم رشتی، حاج محمد کریم خان، حاج محمد خان و حاج زین العابدین خان در حرم حسین مدفون شدند. محل دفن حاج ابوالقاسم خان در حرم امام رضا و محل دفن حاج عبدالرضا خان در شهر کربلا میباشد. طرفداران این فرقه در حال حاضر بیشتر در شهرهای کرمان، تهران، خرمشهر، تبریز، بناب، زنوز، مشهد، شیراز، بصره و کربلا زندگی میکنند.
باقریه (شیخیه همدان)
«باقریه» پیروان میرزا محمد باقر شریف طباطبایی بودند. او نخست نماینده حاج محمد کریم خان کرمانی در نایین و همدان بود. اما پس از فوت استادش با جانشین او به مخالفت برخاست و از شیخیه کرمان جدا شده.
پس از واقعه قتل و غارت شیخیه همدان در ماه رمضان ۱۳۱۵ هجری قمری، به جهت حفظ جان خود از همدان به تهران جهت عرض حال به حاکم زمان هجرت نمود ولی به دلیل نیافتن جواب دلخواه از حاکم کشور به جندق رفت. او سالیان متمادی در جندق سکنی گزید و از نائین و اصفهان و جندق و بیابانک و همدان و مشهد و تهران مقلدینی یافت.
آذربایجانیه ثقةالاسلامیها
شیخیه آذربایجان پیرو حاج میرزا شفیع ثقةالاسلام تبریزی هستند. این شیخیه را «ثقةالاسلامیه» نیز گویند. پس از حاج میرزا شفیع، پسرش میرزا موسی و بعد از وی میرزا علی معروف به ثقةالاسلام دوم و پس از وی برادرش میرزا محمد به ریاست این طایفه رسید.
آذربایجانیه حجتالاسلامیها
طایفه دیگر شیخیه «حجتالاسلامی» هستند که پیرو میرزا محمد مامقانی هستند.
آذربایجانیه گوهری یا احقاقی
طایفه دیگر از شیخیه، «احقاقیه» هستند که پیرو آخوند ملاباقر اسکوئی میباشند. وی از شاگردان سید کاظم رشتی بود که پس از فوت ایشان دعوی جانشینی او را کرد، عمده مقلدین ایشان در کویت زندگی میکنند و پیشوای ایشان آقا رسول احقاقی است.[۶]
عقاید
«عقاید شیخیه در اصول و فروع دین و همه احکام شرع مبین برگرفته از کتاب خدا (قرآن) و سنت محمد و اخبار و احادیث ائمه است، و بهطور خلاصه شیخیه شیعیانی هستند که در جزئی و کلی سعی در تبعیت امامان داشته و جز فرمایش آنها که مسلماً مأخوذ از کتاب خدا (قرآن) و سنت محمد است به چیزی از یافتههای عقول ناقصه و قیاسها و سلیقههای شخصیه اشخاص عادی در دین خدا اعتماد نمینمایند، و در بیان فضائل محمد و آل محمد نیز سعی داشته و میگویند که نباید تصور شود که معارف اسلام منحصر به همین احکام ظاهری عبادات و معاملات است، و آن عده از قشریین را که فقط به همین ظاهر اسلام اکتفا کردهاند مقصر میدانند؛ و همچنین معتقدند که عقاید آن عده از صوفی مذهبان که دین را صرفاً امور باطنی میدانند و ظواهر عبادات را ترک کردهاند ناقص است و انسان را به ترقی و تعالی که مقصود از آفرینش اوست نمیرساند، بلکه دین حق آن است که همه ظواهر را بپذیریم و بآنها عمل نمائیم در عین اینکه سعی میکنیم اصل و باطن و حقایق آن مطالب را هم بقدر استعداد فراگیریم و به هر صورت این مطلب مسلم است که عقاید شیخیه همان عقاید شیعه جعفری دوازده امامی است و شیخیه نه چیزی از مذهب ائمه کم کرده و نه چیزی بر آن افزودهاند، بلکه هیچ نوع کاستن و افزودنی رادر دین خدا جایز نمیدانند .»[۷]
شیخیه اصول دین را منحصر در چهار اصل توحید، نبوت، امامت و تولی و تبری یا به عبارت دیگر معرفت مجتهد جامعالشرایط میدانند[۸]
به اعتقاد شیخیه، رکن چهارم دین عبارت است از شناختن پیشوایان شیعه و اخوت و مسئله ولایت و برائت و دوستی و دشمنی که همه اینها یک موضوع واحد بوده و اصل بودن آن بسیار واضح و مستند است و در وقتی که به امثال ما وحی نازل نمیشود و پیغمبر هم در میان نیست و ما هم غایب است و ناچار باید به بزرگان شیعه و علما رجوع کنیم و در میان علما هم معالأسف صادق و کاذب و علمای نیک و علمای سوء هر دو هستند، چطور میشود که شناختن آنها اصل نباشد و چشم بسته و بدون شناخت و اطمینان به آنها رجوع کنیم، پس شناختن آن بزرگان که در عالم اخوت برادران بزرگ ما محسوب میشوند اصل است و باید صادق و کاذب را بشناسیم و راستگویان را دوست بداریم و از دروغگویان برحذر باشیم و در این موضوع هم شیخیه کتب متعدد دارند که معروفترین همه آنها همان کتاب ارشاد است که جلد چهارم آن مخصوص به همین اصل چهارم یا به اصطلاح شیخیه رکن رابع است.[۹]
شیخیه معاد و عدل را از اصول دین میدانند ولی معتقدند اعتقاد به خدا و رسول ضرورتاً مستلزم اعتقاد به قرآن و از جمله تعلیمات آن عدل و معاد است. عدل یکی از صفات ثبوتی خداوند است، اگر آن را اصل اصیل بشماریم چرا سایر صفات ثبوتی از قبیل علم، قدرت، حکمت و غیره را از اصول دین نشماریم و اصلادرشمردن اصول دین بین علما اختلاف بوده چون هیچ تقسیمبندی صریحی از ائمه در این باره نرسیده است و همه اینها تقیسمات علما در زمانهای مختلف بر حسب وضعیت هر زمان است و اختصاصی به شیخیه ندارد.
شیخیه میگویند معاد جسمانی وجود دارد اما بعد از انحلال جسم، عنصری که باقی میماند جسم لطیفی است که به اصطلاح ایشان جسم هورقلیایی است. هورقلیا که ظاهراً کلمه سریانی است، همان قالب مثالی میباشد که از اصطلاحات فلسفی احمد احسایی است. وی میگوید: آدمی را دو جسم است، یکی مرکب از عناصر زمانی که به منزله ی اعراض جسم حقیقی است و آن مانند جامهای است که انسان آن را میپوشد و از تن بیرون میآورد و آنچه پس از مرگ میپوشد و از میان میرود همین جسم است. دیگر سرشتی است که آدمی از آن آفریده شده و زمانی نیست و از عالم هورقلیا است و در گور او باقی خواهد ماند و آنچه آدمی در روز رستاخیز به هیئت آن زنده خواهد شد همین جسم مثالی است و ثواب و عقاب اخروی مربوط به همین جسم میباشد. بازگشت ارواح مردم در کالبد لطیفی است که از جسم دنیوی آنها لطیفتر است؛ گرچه در مقایسه با عالم برزخ و قیامت، جسم محسوب میشود.
شیخیه معراج جسمانی پیامبر را میپذیرند ولی میگویند که معراج اگر چه جسمانی است ولی با جسم عرضی نیست و این تصور که پیغمبر مثل سفینهها و موشکها از زمین به طرف همین آسمان ظاهر رفته باشد تصوری عامیانه است .چون رفتن بسوی این آسمانها لاجرم در جهتی از جهات است و معراج پیغمبر برای تقرب به خداست و خدا در یک طرف آسمان منزل ندارد که با سیری در این جهات معروفهٔ عرضی بشود به او نزدیک شد و این تصورات لازمه اش این است که خدا را محدود و در جهتی خاص بدانیم و جهت دیگر را خالی از او فرض کنیم و این خلاف صریح توحید است.[۹]
یکی از اختلافات شیخیه با دیگر شیعیان نحوه نماز خواندن در حرم ائمهاست. شیخیه در هنگام نماز در حرم پیغمبر و امامان از لحاظ ادب و احترام طوری میایستند که قبر میان ایشان و قبله واقع شود؛ و استدلال به حدیث (الامام لا یتقدم و لا یساوی) بر این طریقه خود میکنند و در احترام به ائمه زنده و مرده ایشان بسیار اهتمام میورزند.
مخالفان ایشان معتقدند شیخیه دربارهٔ مقام ائمه راه غلو پیمودهاند و برای آنها مقام خدایی قائل شدهاند زیرا قبر را قبله قرار میدهند در حالی که این مطلب از جهت احترام به ائمه و استناد به احادیث واقع شدهاست. گاه شیخیه شیعیان مخالف خود را «بالاسریه» و خود را «پشتسری» میخوانند. البته شیخیه برای عقاید خود نسبت به امامان به زیارات رسیده از اهل بیت خصوصاً زیارت جامعه کبیره استناد میکنند.[۱۰]