اسكندر بيگ در مقدمهي كتابش، مطالب و محتويات آن را به يك مقدمه، دو صحيفهو يك خاتمه كه رويهم در سه مجلّد تنظيم شده است، تقسيم ميكند. بدين ترتيب كه جلّد اول مشتمل بر حوادث و وقايع و وصف اوضاع تاريخي پيش از شاه عباس (يعني تا خاتمهي پادشاهي شاه سلطان محمد) و جلد دوم متضمن حوادث سي سال نخستين و به اصطلاحي «قرن اول» پادشاهي شاه عباس ميباشد. «جلد دوم كه لازم بوده است به مرور نوشته شود به وقايع سالهاي پس از 1025 هـ. ق اختصاص داده ميشود كه با مرگ شاه عباس در سال 1037 هـ..ق پايان ميگيرد. (17) جلد سوم مربوط به شرح حوادث «قرن دوم» پادشاهي شاه عباس (يعني 12 سال) كه به سال 1038 هـ..ق ختم ميشود است.
صحيفههاي كتاب به صورت تفصيلي به اين صورت قابل عرضه است: صحيفهي اول. مقدمه: در ذكر نسب همايون آن حضرت و بيان اسامي ساميهي اجداد عالي، تعداد و مقامات عاليه مشايخ بزرگوار كه بر سر ير سلطنت معنوي و ارشاد تمكين داشتهاند و ظهور دولت اين خاندان و شرح ولادت با سعادت آن حضرت و خلاصهي اطوار زكيّه و مجملي از اوصاف جليله بر سبيل اجمالي محتوي بر دوازده مقاله. مقاله اول: در ذكر پادشاهان كامكار و وقايع زمان آن شهريار عالي تبار و قضيهي ارتحال شاه جنت مكان و ذكر سلطنت اسمعيل ميرزا و نواب سكندرشان و جلوس همايون بر تخت فيروز تخت سلطنت ايران. مقاله دوّيم: در ذكر توجه و استغراق آن حضرت بدرگاه الهي و كيفي كه از اجداد كرام ميراث يافته. مقاله سيّم: در اصابت راي و دانش خداداد و حسن تدبير كه مطابق صحيفهي تقدير است. مقاله چهارم: در شايستگي رتبهي صاحبقراني و ذكر مخاطرات ايام سعادت فرجام. مقاله پنجم: در عدل پيرايي و ترفيه حال عباد و امنيت طرق كه موجب آرايش بلاد است. مقالهي ششم: در نفاذ امر و قهاري و آتش مزاجي كه حكمتهاي نامتناهي الهي است . مقاله هفتم: در قاعدههايي كه در امور جهانداري وضع نمود. مقاله هشتم: در بي تعّيني و درويش نهادي و بيتكليفيها و جمعيت ضدين . مقالهي نهم: در ذكر احقاق حقوق خدمتگذاران و دوري جستن از متّملكات ذوي الحقوق. كه شيوهي حقيقت گزينان عالم فتوت و مروت است. مقاله دهم: در تعاريف احوال سلاطين و طبقات بنيآدم و خصوصيات ممالك و مسالك اقليم سيعه. مقاله يازدهم: در ذكر آثار و خير و انشاء و احداث عمارات عاليه ممالك. مقاله دوازدهم: در بيان معارك ومحاربات و فتوحات ايام دولت همايون اعلي.
صحيفه دوّم: در ذكر احوال خجسته مآل زمان مبلوس ميمنت مأنوس تا حين تحرير، مطابق سنه ي خمس و عشرين و الف. خاتمه: در بيان حكايات غريبه و روايات عجيبه و نوادر وقايع روزگار، چه آنكه در كتب متقدمين به مطالعه رسيده، و چه آنكه در ايام عمر مشاهده شده. انشاءالله لقائي اگر عمر وفا كند در مجلد ثالث تسويد يابد.
اسكندر بيگ پس از وفات شاه عباس و به تخت نشستن شاه صفي (سام ميرزا) دنباله تاريخ خود را رها نميكند و به عنوان «ذيل» به نوشتن حوادث ايام سلطنت شاه صفي ميپردازد: ولي مرگ به او مجال نميدهد و در سال 1043 هـ. ق فوت ميكند و «ذيل تاريخ عالم آراي» او ناتمام ميماند.
ارجحيّت كتابارزش و اعتبار اسكندر بيگ منشي قابل توجه است. «م. ج . س. هاجسون از دقت خردمندانهي تاريخ شاه عباس كبير، اثر اسكندربيگ و از درك روانشناسانه و دلبستگي وسيعي كه در مورد حوادث دنبال شده، نشان ميدهد سخن ميگويد.(19) ا. ك. لمبتون توجه را به ويژگي منحصر به فرد و ارزش زياد سر گذشت نامههايي كه در تاريخ اسكندربيگ آمده است، جلب كرده است.
طبق سنت قديم، تاريخ نظامي، در اثر اسكندر بيگ منشي مقام اول را حايز است ولي به حكومت داخلي و امور مالي و طرز وصول مالياتها نيز توجه فراوان مبذول شده است. در بخشهاي مختلف اين اثر اطلاعات بسيار دربارهي انواع مالكيت ارضي و قبايل چادرنشين و اميران آنها و از هم پاشيدگي و فقدان مركزيت فئودال و اميران محلي فئودال و غيره به چشم ميخورد.(21)
ارحجيت ديگر كتاب ضبط وقايع مربوط به تاريخ ملل همسايه و مجاور ايران مانند عثمانيها، گرجيها، سلاطين تيموري، هندو ، اترك و تركمنان ماوراءالنهر ميباشد، كه بعضي از اين وقايع در جاي ديگر مضبوط نيست.(22)
ترجمه احوال دانشمندان، علماء و سران سپاه، رجال حكومت، نقاشان، مطربان، شاعران، خوشنويسان و علي الخصوص سادات (23) كه در كتابهاي ديگر نيامده است. از جنبههاي ارجحيت كتاب است. ضمناً اطلاعات زيادي دربارهي طوايف و قبايل و عشاير ساكن در ايران آل دوره وجود دارد.(24).
گفتني است كه از مجموع حوادث و رويدادهايي كه در اين كتاب فراهم آمده است، قطعاً آنچه مؤلف اثر شاهد و ناظر بوده ارجحاند. بنابراين عمدهي مطالب و حوادثي كه در هنگام ملازمت شاه عباس شاهد بوده، كلا از ارجحيت خاصي برخوردار هستند.
سبك انشايي و ويژگيهاي نگارشاسكندر بيگ در نگارش اين كتاب تا ميتوانست، جانب سادگي را نگاه ميداشت و بقول خود «مقتبسات و عبارات مغلق غير مأنوس كه ملال انگيزِ طبايع است، اجتناب لازم دانسته، به صور خجسته بنظر اخبار و شاهد نيكو سير آثار را بسادهتر لباسي آراسته، بجلوهي ظهور آورد» با اين حال در بعضي موارد آثار شيوهي مترسلان در كتاب آشكار ميشود، ولي نه چندان كه به يك دستي و همواري انشاءآسيبي رساند.(25)
اسكندر بيگ از لفاظي و بكار بردن صنايع ادبي اجتناب كرده و با اينكه بطور قطع با علوم ادبي و مكتب نثر نويسي مرسوم آن زمان آشنا بوده، كتاب را به نثري ساده و روان و كم غلط نوشته است.(26).
مطلب را به صورت مقاله مي آورد: مثلا صحيفه اول شامل يك مقدمه و دوازده مقاله ميباشد.
اسكندر بيگ در ضمن بيان مطلب تاريخي، شعر مناسب موضوع را ميآورد. مثلاً در صفحات 14 – 15 … اين اشعار عموماً فارسي است؛ ولي بعضي مواقع از اشعار عربي(27) و شعر تركي نيز استفاده كرده است.(28)
اسكندر بيگ در اثرش از تقويم دوازده حيواني تركي بهره برده است، البته بلافاصله معادل و برابر آن را به هجري قمري نيز ميآورد. مثلاً ذكر قضايا كه در اوايل سال «لويئيل» مطابق سنه ثمان و ثمانين و تسعمائه، با اراده و تقدير … (29) در مواردي نيز سال معمول هجري قمري را ميآورد.
اسكندر بيگ در مقدمهي كتابش، مطالب و محتويات آن را به يك مقدمه، دو صحيفهو يك خاتمه كه رويهم در سه مجلّد تنظيم شده است، تقسيم ميكند. بدين ترتيب كه جلّد اول مشتمل بر حوادث و وقايع و وصف اوضاع تاريخي پيش از شاه عباس (يعني تا خاتمهي پادشاهي شاه سلطان محمد) و جلد دوم متضمن حوادث سي سال نخستين و به اصطلاحي «قرن اول» پادشاهي شاه عباس ميباشد. «جلد دوم كه لازم بوده است به مرور نوشته شود به وقايع سالهاي پس از 1025 هـ. ق اختصاص داده ميشود كه با مرگ شاه عباس در سال 1037 هـ..ق پايان ميگيرد. (17) جلد سوم مربوط به شرح حوادث «قرن دوم» پادشاهي شاه عباس (يعني 12 سال) كه به سال 1038 هـ..ق ختم ميشود است.
صحيفههاي كتاب به صورت تفصيلي به اين صورت قابل عرضه است: صحيفهي اول. مقدمه: در ذكر نسب همايون آن حضرت و بيان اسامي ساميهي اجداد عالي، تعداد و مقامات عاليه مشايخ بزرگوار كه بر سر ير سلطنت معنوي و ارشاد تمكين داشتهاند و ظهور دولت اين خاندان و شرح ولادت با سعادت آن حضرت و خلاصهي اطوار زكيّه و مجملي از اوصاف جليله بر سبيل اجمالي محتوي بر دوازده مقاله. مقاله اول: در ذكر پادشاهان كامكار و وقايع زمان آن شهريار عالي تبار و قضيهي ارتحال شاه جنت مكان و ذكر سلطنت اسمعيل ميرزا و نواب سكندرشان و جلوس همايون بر تخت فيروز تخت سلطنت ايران. مقاله دوّيم: در ذكر توجه و استغراق آن حضرت بدرگاه الهي و كيفي كه از اجداد كرام ميراث يافته. مقاله سيّم: در اصابت راي و دانش خداداد و حسن تدبير كه مطابق صحيفهي تقدير است. مقاله چهارم: در شايستگي رتبهي صاحبقراني و ذكر مخاطرات ايام سعادت فرجام. مقاله پنجم: در عدل پيرايي و ترفيه حال عباد و امنيت طرق كه موجب آرايش بلاد است. مقالهي ششم: در نفاذ امر و قهاري و آتش مزاجي كه حكمتهاي نامتناهي الهي است . مقاله هفتم: در قاعدههايي كه در امور جهانداري وضع نمود. مقاله هشتم: در بي تعّيني و درويش نهادي و بيتكليفيها و جمعيت ضدين . مقالهي نهم: در ذكر احقاق حقوق خدمتگذاران و دوري جستن از متّملكات ذوي الحقوق. كه شيوهي حقيقت گزينان عالم فتوت و مروت است. مقاله دهم: در تعاريف احوال سلاطين و طبقات بنيآدم و خصوصيات ممالك و مسالك اقليم سيعه. مقاله يازدهم: در ذكر آثار و خير و انشاء و احداث عمارات عاليه ممالك. مقاله دوازدهم: در بيان معارك ومحاربات و فتوحات ايام دولت همايون اعلي.
صحيفه دوّم: در ذكر احوال خجسته مآل زمان مبلوس ميمنت مأنوس تا حين تحرير، مطابق سنه ي خمس و عشرين و الف. خاتمه: در بيان حكايات غريبه و روايات عجيبه و نوادر وقايع روزگار، چه آنكه در كتب متقدمين به مطالعه رسيده، و چه آنكه در ايام عمر مشاهده شده. انشاءالله لقائي اگر عمر وفا كند در مجلد ثالث تسويد يابد.
اسكندر بيگ پس از وفات شاه عباس و به تخت نشستن شاه صفي (سام ميرزا) دنباله تاريخ خود را رها نميكند و به عنوان «ذيل» به نوشتن حوادث ايام سلطنت شاه صفي ميپردازد: ولي مرگ به او مجال نميدهد و در سال 1043 هـ. ق فوت ميكند و «ذيل تاريخ عالم آراي» او ناتمام ميماند.
ارجحيّت كتابارزش و اعتبار اسكندر بيگ منشي قابل توجه است. «م. ج . س. هاجسون از دقت خردمندانهي تاريخ شاه عباس كبير، اثر اسكندربيگ و از درك روانشناسانه و دلبستگي وسيعي كه در مورد حوادث دنبال شده، نشان ميدهد سخن ميگويد.(19) ا. ك. لمبتون توجه را به ويژگي منحصر به فرد و ارزش زياد سر گذشت نامههايي كه در تاريخ اسكندربيگ آمده است، جلب كرده است.
طبق سنت قديم، تاريخ نظامي، در اثر اسكندر بيگ منشي مقام اول را حايز است ولي به حكومت داخلي و امور مالي و طرز وصول مالياتها نيز توجه فراوان مبذول شده است. در بخشهاي مختلف اين اثر اطلاعات بسيار دربارهي انواع مالكيت ارضي و قبايل چادرنشين و اميران آنها و از هم پاشيدگي و فقدان مركزيت فئودال و اميران محلي فئودال و غيره به چشم ميخورد.(21)
ارحجيت ديگر كتاب ضبط وقايع مربوط به تاريخ ملل همسايه و مجاور ايران مانند عثمانيها، گرجيها، سلاطين تيموري، هندو ، اترك و تركمنان ماوراءالنهر ميباشد، كه بعضي از اين وقايع در جاي ديگر مضبوط نيست.(22)
ترجمه احوال دانشمندان، علماء و سران سپاه، رجال حكومت، نقاشان، مطربان، شاعران، خوشنويسان و علي الخصوص سادات (23) كه در كتابهاي ديگر نيامده است. از جنبههاي ارجحيت كتاب است. ضمناً اطلاعات زيادي دربارهي طوايف و قبايل و عشاير ساكن در ايران آل دوره وجود دارد.(24).
گفتني است كه از مجموع حوادث و رويدادهايي كه در اين كتاب فراهم آمده است، قطعاً آنچه مؤلف اثر شاهد و ناظر بوده ارجحاند. بنابراين عمدهي مطالب و حوادثي كه در هنگام ملازمت شاه عباس شاهد بوده، كلا از ارجحيت خاصي برخوردار هستند.
سبك انشايي و ويژگيهاي نگارشاسكندر بيگ در نگارش اين كتاب تا ميتوانست، جانب سادگي را نگاه ميداشت و بقول خود «مقتبسات و عبارات مغلق غير مأنوس كه ملال انگيزِ طبايع است، اجتناب لازم دانسته، به صور خجسته بنظر اخبار و شاهد نيكو سير آثار را بسادهتر لباسي آراسته، بجلوهي ظهور آورد» با اين حال در بعضي موارد آثار شيوهي مترسلان در كتاب آشكار ميشود، ولي نه چندان كه به يك دستي و همواري انشاءآسيبي رساند.(25)
اسكندر بيگ از لفاظي و بكار بردن صنايع ادبي اجتناب كرده و با اينكه بطور قطع با علوم ادبي و مكتب نثر نويسي مرسوم آن زمان آشنا بوده، كتاب را به نثري ساده و روان و كم غلط نوشته است.(26).
مطلب را به صورت مقاله مي آورد: مثلا صحيفه اول شامل يك مقدمه و دوازده مقاله ميباشد.
اسكندر بيگ در ضمن بيان مطلب تاريخي، شعر مناسب موضوع را ميآورد. مثلاً در صفحات 14 – 15 … اين اشعار عموماً فارسي است؛ ولي بعضي مواقع از اشعار عربي(27) و شعر تركي نيز استفاده كرده است.(28)
اسكندر بيگ در اثرش از تقويم دوازده حيواني تركي بهره برده است، البته بلافاصله معادل و برابر آن را به هجري قمري نيز ميآورد. مثلاً ذكر قضايا كه در اوايل سال «لويئيل» مطابق سنه ثمان و ثمانين و تسعمائه، با اراده و تقدير … (29) در مواردي نيز سال معمول هجري قمري را ميآورد.