مروری بر کتاب
ژان شاردن (به فرانسوی: Jean Chardin)
ژان شاردن (به فرانسوی: Jean Chardin) (۱۶ نوامبر ۱۶۴۳ – ۵ ژانویهٔ ۱۷۱۳) جواهرفروش و جهانگرد فرانسوی بود که کتاب ۱۰ جلدی او سفرهای سِر ژان شاردن[۱] به عنوان یکی از بهترینِ کارهای پژوهشگران غربی دربارهٔ ایران و خاور نزدیک برشمرده میشودان شاردن در سال ۱۶۴۳ میلادی، در شهر پاریس متولد گردید و در همان محل به تحصیل پرداخت. پدرش جواهرساز بود و او از کودکی آشنایی با سنگهای قیمتی و فن جواهرسازی را آموخت.خانوادهٔ او که از فرقهٔ پروتستان هوگِنو بودند، با کلیسای کاتولیک و مقامات رسمی فرانسه مشکل داشتند، به همین روی، او علاقهای به ماندن در فرانسه نداشت و در ۲۲ سالگی نخستین سفر خود را آغاز کرد که در این سفر ۶ ساله (۱۶۶۴–۱۶۶۵ م) ایران بیش از دیگر کشورها توجه او را به خود جلب نمود.
در سفر دومش (۱۷ ماه اوت ۱۶۷۱ م) که خانم بازرگانی به نام لسکو او را همراهی میکرد، و سرانجام در تابستان ۱۶۷۳ م. به اصفهان رسیدند و تا سال ۱۶۷۷ م. در این شهر اقامت کردند. سپس به هندوستان رفته و پس از دو سال آنجا را به مقصد اروپا ترک کرد. این سفر آخرین سفر او به ایران بود. او لقب «تاجرشاه» را از شاه عباس دوّم دریافت کرده بود
ی کتابی منتشر نموده تا اروپاییان را با واقعیات ایران آن روزگار آشنا کند. در فصلی از این کتاب که عنوانش هست «باورهای ایرانیان دربارهٔ حقّ حکومت» چنین آمدهاست: مسلمانان ایران در موضوع جانشینی امام غایب به دو دسته تقسیم شدهاند؛ برخی از علمای روحانی و پیروانشان بر این اعتقادند که در تمام طول مدّت غیبت امام باید یک مجتهد معصوم امور دینی و اجتماعی و حکومتی مملکت را اداره کند، و این مجتهد باید جامع علوم، و از هر جهت منزّه از هر فساد و گناه باشد، و چنان بر همهٔ واجبات مذهبی و احکام دینی و دانشهای بشری احاطه داشته باشد که هر پرسشی دربارهٔ مسائل دینی و اجتماعی از او میکنند، بیدرنگ به درستی جواب بدهد. امّا دستهٔ دیگر معتقدند در غیبت امام حق حکومت به یکی از بازماندگان امام میرسد، اما واجب و لازم نیست که وی مانند امام جامع علوم ظاهر و باطن و از هر جهت معصوم باشد. بنا بر همین نظر که مورد تأیید بیشتر مردم است، و مقبولتر مینماید شیخ صفی که سر سلسلهٔ پادشاهان صفوی است، و نخستین کس از این دودمان است که جامهٔ پادشاهی بر اندام خویش راست کرد، با این عقیده همراه نبود.آنچه مایهٔ آسایش خاطر و عدم نگرانی پادشاه است این است که قریب به اتفاق مردم بر همین باورند، اما گاهی اهل منبر پذیرش این عقیده را تخطئه میکنند و آزادانه بیان و تبلیغ مینمایند که پادشاه باید هم از سلالهٔ امام و هم جامع علوم زمان خود و کاملاً پرهیزگار باشد، و چگونه ممکن است پادشاه نامؤمن شرابخواره و هوسباز و مستغرق گناه با عالم بالا نزدیک باشد و نور هدایت را برای راهنمائی مؤمنان بگیرد. پادشاهی بر جامعهٔ مسلمانان تنها شایسته و درخور مجتهدی است که پایهٔ دانش و تقوایش از همگان بالاتر باشد. این درست است که چون چنین مجتهد وارستهای پردانش و سلیم است باید پادشاهی در کنارش باشد که به ضرب شمشیر مردمان را به رعایت عدالت وادار نماید، اما باید چون وزیری فرمانبردار و سر به راه باشد، نه بیش. شاردن میافزاید: در نظر ایرانیان بیشتر از آنچه مفتی در عثمانی اختیار و قدرت دارد. صدر توانمند و مقتدر است و وی راپادشاه و حاکم امور مذهبی، و حقوقی شیخ و قبله گاه واقعی، قائم مقام پیغمبر و نایب امامان میدانند.....